می بینم خواهرم حسابی دم و دستگاه و کاسه کوزه کافه رو ریخته به هم !! جدا دست مریزاد ...
و از دور کشان کشان و آب چکان، دماغی می آمد و بهتاش نیز از پس آن ... رهگذر ( دومان نامی ) بپرسید ، از برای چه آویزانی ، بگفتا اندر ولایات ادبیات کاران ، تیشه به ریشه کافه کاران زد گلاببن قمصربن کاشان ، تیشه زدنی ... و الا ایهال بی مزد و منت آواره کوی و برزنیم تا توبره خود بیفکنیم و محفلی جدید به پاسازیم ...
و حال که سالیان سال از آن سال می گذرد ، بهتاش همچنان در تلاش است تا محفلش به پاسازد و نوادگان جومونگ به پا خیزیدن همی کردی و گفتگو قفل همی نمودی . باشد که ریشه نکیر و منکر بر همی افتی ...
انشا الله