MEMOL...
پسندها
3,736

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مردم همیشه در آرزوی
    دیدار کسی هستند که
    به آنها یاری رساند
    تا بهترین " من _ " درون خود را کشف کنند،
    تا درون پنهان خود را باز یابند ؛
    و به آن اعتقاد پیدا کنند
    و در جستجوی بهترین خود باشند .
    هنگامی که از عهده انجام چنین کاری
    برای مردم بر آییم
    نباید از آن سر باز بزنیم .
    نباید فقط گوش شنونده ای باشیم .:gol::gol:
    " جبران خلیل جبران "
    نقش بسته بر خيالم جادوي هزار رنگ لبخند دختركي سپيد پوش غوغا مي كند. و زيبا تر از همۀ دنيا تولد احساسي صبور در پهنه بيكران زندگيست... منشأ تمام پيوندها. لذت خواندن سرود قلبها در سكوت دل انگيز لبها و چالش تلاقي نگاههاي شوق زدۀ بي قرار معمائيست كه جوابش جز از لطافت انگشتان نوازشگر مهربان شنيده نمي شود. اينك بنماي رخ، كه باز هم زندگي جاريست...:gol:
    سلام.هیچی اجی جونم یهویی غموماتم سرابرده ی دلموبهم میزنه.نمیدونم امافک میکنم ازاحساس تنهاییبودن نشعت میگیره.
    در باغ « بی برگی » زادم و در ثروت « فقر » غنی گشتم. و از چشمه « ایمان » سیراب شدم. و در هوای « دوست داشتن » ، دم زدم. و در آرزوی « آزادی » سر بر داشتم. و در بالای « غرور » ، قامت کشیدم. و از « دانش » ، طعامم دادند. و از « شعر » ، شرابم نوشاندند. و از « مهر » نوازشم کردند. و « حقیقت » دینم شد و راه رفتنم. و « خیر » حیاتم شد و کار ماندنم. و « زیبایی » عشقم شد و بهانه زیستنم. «دکتر علی شریعتی
    salam memol junam.khubi ?
    vay che chizaye ghashangi... man ke koli hal kardam,khaili khosham umad.dastet dard nakone
    سلام
    آبجی
    همین ور ورا
    چی شد یه احوالی از ما گرفتین
    به یاد قدیما وقتی که هنوز تازه با نت آشنا شده بودم
    تو ممول بودی و ....
    عید تو هم مبارک ببخش دیر شد جوابت
    سلام عزیزم ...مثل همیشه ممنونم ...خیلی ممنون ...از شعرات ...خوندنشون از خستگیام کم میکنه
    خسته ام
    خسته از خودم
    از تو
    از زندگی
    از سرنوشت
    اما میدانم که
    روزی تمام این خستگی ها پایان می یابد
    و خداوند به من خواهد گفت:بالاخره تمام شد.خسته نباشی!
    و من بی صبرانه در انتظار آن روزم
    باورت مي شود هنوز دلتنگش مي شوم؟؟
    هنوز دلتنگ آغوشش مي شوم...
    هنوز ...
    هنوز بعد از اين همه مدت...
    نمي داني چه كار سختي ست، تمام كردن آن روزهاي خوب، با وجود نگاه مشتاق او...
    آجی جونم سلام
    شعرات مث همیشه حرف نداشت
    دوست دارم بچگی ام را بغل کنم....
    .
    .
    .خدا زیاد هم بزرگ نیست
    خدا در آغوش من جا می شود
    شاید هم آغوش من خیلی بزرگ است...
    فوق العاده بود
    مرسی گلم
    دخترم با تو سخن مي گويم
    زندگي در نگهم گلزاريست
    و تو با قامت چون نيلوفر
    شاخه پر گل اين گلزاري
    من در اندام تو يك خرمن گل مي بينم
    گل گيسو ، گل لبها ، گل لبخند شباب
    من ز جشمان تو گلهاي فراوان ديدم
    گل عفت ، گل صد رنگ اميد
    گل فرداي بزرگ
    گل فرداي سپيد
    مي خرامي و تورا مي نگرم
    چشم تو آينه روشن دنياي من است
    بلبل عاشق نيست
    بلكه گلچين سيه كرداريست
    كه سراسيمه دود در پي گلهاي لطيف
    تا يكي لحظه به چنگ آرد و ريزد بر خاك
    دست او دشمن باغ است و نگاهش ناپاك
    تو گل شادابي
    به ره باد مرو
    غافل از باغ مشو
    اي گل صد پر من
    با تو در پرده سخن مي گويم
    گل چو پژمرده شود جاي ندارد در باغ
    گل پژمرده نخندد برشاخ... كس نگيرد ز گل مرده سراغ ..!
    دخترم گوهر من تو كه تك گوهر دنياي مني
    دل به لبخند حرامي مسپار دزد را دوست مخوان
    چشم اميد به ابليس مدار دخترم اي همه ي هستي من
    تو چراغي تو چراغ همه شبهاي مني به ره باد مرو تو گلي ، دسته گلي ، صد رنگي
    پيش گلچين منشين تو گلي گوهر تابنده ي بي مانندي
    خويش را خوار مبين اي سرا پا الماس از حرامي بهراس قيمت خود مشكن قدر خود را بشناس

    آخر گشوده شد ز هم آن پرده هاي راز
    آخر مرا شناختي اي چشم آشنا
    چون سايه ديگر از چه گريزان شوم ز تو
    من هستم آن عروس خيالات ديرپا

    چشم منست اينكه در او خيره مانده اي
    ليلي كه بود؟ قصه چشم سياه چيست؟
    در فكر اين مباش كه چشمان من چرا
    چون چشم هاي وحشي ليلي سياه نيست

    در چشم هاي ليلي اگر شب شكفته بود
    در چشم من شكفته گل آتشين عشق
    لغزيده بر شكوفه لب هاي خامشم
    بس قصه ها ز پيچ و خم دلنشين عشق

    در بند نقش هاي سرابي و غافلي
    برگرد ... اين لبان من، اين جام بوسه ها
    از دام بوسه راه گريزي اگر كه بود
    ما خود نمي شديم چنين رام بوسه ها!
    سلام ممول عزیز؛
    تو اون سه روزی که شیراز بودم بعد از اینکه کارم تموم می شد ،از ساعت5 بعد از ظهر تا 5/9 شب کنار مرقد حافظ بودم با یه بنده خدایی آشنا شدم که هر شب اونجاست اون فوق لیسانس کشاورزیه ویه ادم کاملا متشخص. اگه بخوای شمارشو بهت بدم تا وقتی که اونجا بود برات فال بگیره.
    cheghadr matne akharet ghashang bood, kheili vaght bood ke delam vase khoda tang shode bood...albate hameye matnat ghashangan azizam , mamnoon ke fazaye saf hamo ba jomlehaye ghashanget moghadas mikoni,,,
    cheghadr matne akharet ghashang bood, kheili vaght bood ke delam vase khoda tang shode bood...albate hameye matnat ghashangan azizam , mamnoon ke fazaye saf hamo ba jomlehaye ghashanget moghadas mikoni,,,
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا