تو معصومی مث اندوه بارون
مث تنهایی یک معبد دور
نشد قسمت کنیم تنهایی مونو
تو این فصل حریق آینه و نور
تو این دنیای دلگیر و مه آلود
کسی جز تو به فکر بغض من نیست
من از چشمای غمگین تو خوندم
که شب اینجا شب عاشق شدن نیست
گل مینا بخواب آروم که شب شد
دل من از شکستن جون به لب شد
دل من از شکستن جون به لب شد
گل مینا بخواب آروم که دیره
دیگه بد جور داره گریه ام می گیره