برای نزدیک شدن به تو به کلمه ها احتیاجی ندارم و منت جاده ها را نمی کشم... می دانم اگر دستهایم خالی از دانه های اشک و تسبیح هم باشد به حرف هایم گوش می دهی و مرا از نیایش محروم نمی کنی ...
آنقدر ابرها را می شمارم تا به مرزهای مقدس گریه برسم ...
آنقدر تو را صدا می کنم تا دروازه های ملکوت به رویم باز شوند ...
بی تو قدم زدن در زیر باران زیبا نیست ...
بی تو آسمان را باید مچاله کرد و دور انداخت !
بی تو قطار ها در شب گم می شوند و به ایستگاه صبح نمی رسند ...
.
.
.
بی تو هیچ کسی عاشق نمی شود ...!