JU JU
پسندها
5,648

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره



  • کاش می دانستم خدا به راستی

    همان پیرمرد خاموش و آرام خفته در آسمانی است

    که با خیال راحت در ابرها آرام گرفته است و بازی مخلوقاتش را نگاه می کند !

    یا مردی ست با دست هایی گشوده و چشم هایی نگران

    که با انگشت هایش خط زندگی را بر روی صفحه ي روزگارمان نقش می زند ...

    کاش می دانستم

    به یاری اش می توان چشم دوخت

    یا هر چه روزگار را

    باید

    بر حلول دست هایم باور کنم ؟!

    گفته بود خدا نظاره گر ماست ...

    خوب است ...

    اما

    تو به من بگو

    دست هایش کجاست ؟!...


    آسمان
    یکی بود یکی نبود... زیر گنبد کبود جای جوجویی خیلی خالی بود...


    امروز خرید کردم! امروز از دختری دو شاخه گل مریم خریدم... امروز از پسر سر چهار راه روزنامه خریدم... امروز پسری نابینا قسمم داد٬ از او فال انبیاء خریدم...امروز پیرزنی با چهره تکیده و قدی خمیده جلویم را گرفت٬ از او یک آدامس بادکنکی خریدم... امروز از زن چادری کنار مترو یک روسري خریدم... امروز دخترکی در مترو نگاهم کرد٬ از او فال حافظ خریدم... امروز از مرد ویولون زن نابینایی یک نغمه ناکوک خریدم٬ دعایم کرد................ امروز آفتاب مهربان بود و من یک جو معرفت خریدم.......
    خواب و رویا بزرگرترین سرمایه بشر در اغاز زندگی و پس از ان است.
    هم چنانکه لئورناردو داوینچی در سن دوازده سالگی با خود پیمان بست که یک روز از بزرگترین هنرمندان جهان می شود و روزی فرا خواهد رسید که با پادشاهان زندگی خواهد کرد و با شاهزادگان قدم خواهد زد
    اگر هرگز رویایی نداشته باشید , پس هیچ وقت رویایی نخواهید داشت که به حقیقت بپیوندد
    سلام
    خوبی
    میشه عکس اواتار قبلیت رو برام بفرستی اخه پخیلی بانمک


    من از خورشيد خيلي سپاسگزارم! خورشيد شب نداشت ... ماه نداشت ... ستاره نداشت ...‌ خواب نداشت ... با وجود اين، هر روز صبح زود مرا از خواب بيدار مي كرد ...!

    دفتر خاطرات فرشته ها/ كامبيز درم بخش
    خیلی بی معرفتی!تا اینجا میای یه سر به من نمیزنی!؟!:mad:
    استادى پرسيد: چرا وقتى عصبانى هستيم داد مي‌زنيم؟ شاگردان فکرى کردند و گفتند: چون در آن لحظه، خونسرديمان را از دست مي‌دهيم.استاد پرسيد: اين که آرامشمان را از دست مي‌دهيم درست است امّا آيا نمي‌توان با صداى ملايم صحبت کرد؟ سرانجام او چنين توضيح داد: هنگامى که دو نفر از دست يکديگر عصبانى هستند، قلب‌هايشان از يکديگر فاصله مي‌گيرد. آن‌ها براى اين که فاصله را جبران کنند مجبورند که داد بزنند. هر چه ميزان عصبانيت و خشم بيشتر باشد، اين فاصله بيشتر است .سپس استاد پرسيد: هنگامى که دو نفر عاشق همديگر باشند خيلى به آرامى با هم صحبت مي‌کنند. چرا؟ چون قلب‌هايشان خيلى به هم نزديک است. سرانجام، حتى از نجوا کردن هم بي‌نياز مي‌شوند. اين هنگامى است که ديگر هيچ فاصله‌اى بين قلب‌هاى آن‌ها باقى نمانده باشد.
    انقده از این نی نی خوشم اومد
    گفتم شما هم ببنید
    نظر یادتون نره


    به آنچه چشمانت می گویند

    باور نداشته باش !

    همه ی آنچه نشان می دهند، محدودیت است ...

    با ادراکت بنگر

    برای درک آنچه می دانی ...

    و آنگاه

    راه پرواز گشوده خواهد شد ...!
    سلام. خوبم عزيزم خوبي خودت؟

    خبري نيست مثل هميشه...

    چشم جاويد جان شما هم براي من دعا كن...مرسي

    در پناه خدا باشي:gol:
    اوااااا اینا چرا این رنگین؟
    جوجو این کوچولو کیه تو آلبوم عکست؟
    سلام
    خوبي؟
    نماز و روزه هات قبول.
    چطوري با درسا؟
    ميگم من كتابتو ديگه لازم ندارما. هر وقت خواستيش بگو.
    دستت درد نكنه. خيلي بدردم خورد.
    سلام به همه دوستان عزیز
    خوبین ؟

    من بابت همه روزایی که نبودم و نیستم عذر میخوام
    بابت همه جوابایی که خیلی کوتاه و مختصر بهتون میدم و یا اینکه خدایی نکرده موفق به پاسخگویی نشدم ازتون عذر میخوام
    همگی موفق باشید

    فلن تا بعد
    سلام عزیزم
    خوبی؟
    چرا میگی دیر شده؟؟
    ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه ست
    سلاااااااااااام جوجو، این چه حرفیه ،خواهش میشه اق دااداشی، ممنوووووووووون


    می بایست از همه چیز خالی شد ...

    پاهایم، مرا تا ابد خواهند برد ...

    دست هایم، لمس خواهند کرد محیط را ...

    گوش هایم، صدای بلوغ موج ها را درک خواهند کرد ...

    چشم هایم، خیره خواهند ماند به روشنایِ دل انگیز ستایش ...

    و لبم، بوسه خواهد زد، بر دستان خدا ...
    سلام دومین دور مسابقه بهترین اواتر شروع شده ممنون می شم یه سری بزنید و رای بدید


    لایه هایی از خاک و دیروزها ...

    سایه ها در مهِ حرف هایی که نتوانستم بر زبان بیاورم ، محو می شوند ...!

    همين ...


    خدایا! سپاس ...

    سپاس تو را !

    كه به هر انسانی

    سپری از تنهایی بخشیده ای تا هرگز فراموشت نكند ...

    حقیقتِ تنهایی؛ تویی !

    و فقط نام تو این تنهایی را راهنماست ...

    پس تنهایی ام را نیرو ببخش

    زیرا با نام تو این انزوا شفا می یابد

    با نام تو كه فراتر از هر آرامشی ست كه من در جهان می شناسم ...

    تنها با نام تو می توانم در برابر تندباد زمان ایستادگی را ...

    آری؛

    وقتی این تنهایی در تو و از توست

    می توانم گناهم را؛ به دست بخشندگی تو بسپارم ...

    پس عشق و نور را از من دریغ مکن ...

    آری؛

    نور آن نگاهی ست که تو به من روا می کنی ...

    پس بر من بتاب که

    بی عشق تو،

    بی نگاه تو،

    بی تو ...

    رو به غروب رهسپارم !

    آری؛

    مرا به طلوعی دیگر برسان ...

    سپاس ...

    helia
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا