معبدی است
سرد ...
یک مشت خشت
یک مشت الوار
معبدی است
پوچ
پوچ
.
.
.
سرد است و پوچ
تاریک و بی روح ...
معبدی است
.
.
.
کودکی وارد می شود
کودکی ...
معبد گرم می شود
گرم ...
پر می شود
پر ...
.
.
.
کودک دعا می کند
دعا ...
معبد نورانی شده است ...
نورانی
.
.
.
آری !
دلی باید و حاجتی ...
معبد پاک شده است ...
مقدس ...