
در حال ریکاوری هستیم فک کنم یه ساعتی طول بکشه .

که یکهو زنگ زدن ساعت 11 گفتن معصومه خانوم به وجود شما فردا احتیاج است در شرکت صب خودتونو برسونید ...باورت میشه ....منو کشوندن اینجاااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااا

...همین که سوت زدی خودمو رسوندم ....
...جیگره خودمی ...






بسه بابا! کتابا گریشون دراومد به خدا!!!