mahtabi

؟؟؟؟؟؟

مــمــنــــون

بــلـــه

دی ری دی دیری، دی ری دید دید ری! مال سهراب نبود!
اشکال نداره، من هم اگر ننوشته بود فریدون مشیری اصلاً فکر نمی کردم شعر باشه! [IMG]

مرسی بابت عکس ها...
پس برو بخواب چون میخوام در نبودت پروفایلت رو بترکونم...

خیلی خب بابا تسلیم...

نوووووچ...!!!

خیلی ممنون. نمیدونم چرا حتی پیامی که برای شما فرستادم هم در لیست پیام های ارسالی نیست!شاید برای ایشون هم رفته اما ثبت نشده. به هر حال متشکر.

... ادامه از قبل

با نگاهی که در آن شوق بر آرد فریاد
با سلامی که در آن نور ببارد لبخند
دست یکدیگر را
بفشاریم به مهر
جام دل هامان را
مالامال از یاری ، غمخواری
بسپاریم به هم
بسراییم به آواز بلند
- شادی روح تو !
ای دیده به دیدار تو شاد
باغ جانت همه وقت از اثر صحبت دوست
تازه ، عطر افشان
گلباران باد

دل من دیر زمانی ست که می پندارد:
« دوستی » نیز گلی ست
مثل نیلوفر و ناز ،
ساقه ترد ظریفی دارد
بی گمان سنگدل است آن که روا می دارد
جان این ساقه نازک را
-دانسته-
بیازارد!

در زمینی که ضمیر من و توست
از نخستین دیدار،
هر سخن ، هر رفتار،
دانه هایی ست که می افشانیم
برگ و باری ست که می رویانیم
آب و خورشید و نسیمش « مهر » است .

گر بدان گونه که بایست به بار آید
زندگی را به دل انگیزترین چهره بیاراید
آنچنان با تو در آمیزد این روح لطیف
که تمنای وجودت همه او باشد و بس
بی نیازت سازد ، از همه چیز و همه کس

زندگی ، گرمی دل های به هم پیوسته ست
تا در آن دوست نباشد همه درها بسته است
در ضمیرت اگر این گل ندمیده ست هنوز
عطر جان پرور عشق
گر به صحرای نهادت نوزیده ست هنوز
دانه ها را باید از نو کاشت

آب و خورشید و نسیمش را از مایه جان
خرج می باید کرد
رنج می باید برد
دوست می باید داشت

ادامه دارد...

سلام،

البته من جدیداً سلمونی بودم ها! :biggrin:

سلام سلام!!
خوبی؟ دختر؟
راستی میتونی الان بیای مسنجر؟

اینو فرستادم برات تا خودت رو بعد از خوردن پیتزاها وزن کنی..(لای لای لای)

متوجه شدم..
من هم رفتم نماز بخونم..
الان که اومدم نبودی..

من اونورم..
چرا جواب نمیدی ؟؟

سلام نازی جان..
مرسی عزیز...
ببخشید که نبودم چون خودت که میدونستی کجام..
بابت لطفت ممنونم...