b A N E l
پسندها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نچ!!!
    میاد ولی یه جوریه!!!
    کار نمی کنه!!!
    منم می خوام!!!



    همزادي اگه دقت كني ميبيني كه اوني كه طرفو گرفته دستش هلال احمري نيست يه آدم عاديه ! اگه تو هم جرات كردي بري خيابون واسه تجمع ازينا گيرت مياد ! :D
    البته اين واسه روزاي اوله الان فقط جنازه گيرت مياد !! :razz:
    دیرزو کامپیوترم قاطی کرد....
    نتونستم جوابتو بدم...شرمنده

    یه بار دیگه پیامتو پاک کنی من می دونمو تو...:mad:
    همینجوری....:razz:
    سلام داداش بنلی..
    خوبم!تو چطوری؟؟؟
    آخه ! شد دلیل؟؟؟؟
    سلام
    آواتار نو مبارک!!!
    از همین شلکایی که میسازی!!!
    میشه اینارو هم اضافه کنی...
    [IMG]
    [IMG][IMG]
    [IMG]

    [IMG][IMG]
    فعلا همیناست...:redface:
    داداشي من
    من كه توي دفتر تالار ادبيات پيام گذاشتم...چند وقتي اينترنت ندارم..الانم از كافي نت اومدم داداش گلم...
    اگه تونستم بازم ميام.
    سلام
    تو هم خيلي وارديا!!!
    چطوري اينكارارو مي كني؟؟؟منم مي خام ياد بگيرم!!!
    اوضاع مملكت...

    يعني حقمونو پس ميدن ؟؟ :cry:

    گلاب خيلي وقت پيش يه پيام واسم گذاشته بود تو مسنجر گفته بود يه مدت خيلي طولاني نمياد ديگه...البته الان يادم نيست علت نيومدنش چي بود !

    خلاصه اينكه اين بهار نشوني از بهار نداشت همزادي جون ...
    اين وجودي که در نور ادراک
    مثل يک خواب رعنا نشسته
    روي پلک تماشا
    واژه هايي تر و تازه مي پاشد.
    چشم هايش
    نفي تقويم سبز حيات است.
    صورتش مثل يک تکه تعطيل عهد دبستان سپيد است.

    سال ها اين سجود طراوت
    مثل خوشبختي ثابت
    روي زانوي آدينه ها مي نشست.
    صبح ها مادر من براي گل زرد
    يک سبد آب مي برد،
    من براي دهان تماشا
    ميوه کال الهام ميبردم.

    اين تن بي شب و روز
    پشت باغ سراشيب ارقام
    مثل اسطوره مي خفت.
    فکر من از شکاف تجرد به او دست مي زد.
    هوش من پشت چشمان او آب مي شد.
    روي پيشاني مطلق او
    وقت از دست مي رفت.
    پشت شمشاد ها کاغذ جمعه ها را
    انس اندازه ها پاره مي کرد.
    اين حراج صداقت
    مثل يک شاخه تمرهندي
    در ميان من و تلخي شنبه ها سايه مي ريخت.
    يا شبيه هجومي لطيف
    قلعه ترس هاي مرا مي گرفت.
    دست او مثل يک امتداد فراغت
    در کنار "تکاليف" من محو مي شد.
    وای بنلی...:gol:
    تو از کجا میدونستی من عاشق این عکسام؟!!
    مررررررسییییییی داداشی!!!!:heart::heart:
    سلااااااااام
    خوبی ؟

    بابا فردا میرم دوباره، امشب انتخاباته

    ببین، میتونی برام برنامه‌ای که خودت داری رو بفرستی ؟ من یه سری از شکلکای تورو ندارم، همینطور بیشتر شکلکام کار نمیکنن
    واقعا زحمت كشيدي!دستت درد نكنه!!!
    شرمنده كردي!!
    به سلامت...
    1
    دل روشنی دارم ای عشق
    صدایم کن از هر کجا می توانی
    صدا کن مرا از صدفهای سرشار باران
    صدا کن مرا از گلوگاه سبز شکفتن
    صدایم کن از خلوت خاطرات پرستو

    بگو پشت پرواز مرغان عاشق چه رازی است؟
    بگو با کدامین افق می توان تا کبوتر سفر کرد؟
    بگو با کدامین نفس می توان تا شقایق خطر کرد؟

    مرا می شناسی تو ای عشق
    من از آشنایان نزدیک آبم
    و همسایه ام مهربانی است
    و طوفان یک گل مرا زیر و رو کرد
    پرم از عبور پرستو ،
    صدای صنوبر
    سلام سپیدار
    و در من تپش های قلب علف ریشه دارد
    دل من گره گیر چشم نجیب گیاهست
    صدای نفس های سبزینه را می شناسم
    و نجوای شبنم
    مرا می برد تا افق های باز بشارت...
    2
    مرا می شناسی تو ای عشق
    که در من گره خورده معنای رویش
    گره خورده ام من به دلتنگی برگ
    گره خورده ام من به صبح شقایق
    گره خورده ام من به بال کبوتر
    گره خورده ام من به پرهای پرواز
    گره خورده ام من به معنای فردا
    گره خورده ام من به آن راز روشن
    که می آید از سمت سبز عدالت


    دل تشنه ای دارم ای عشق
    صدایم کن از ذهن زاینده ابر
    مرا زنده کن زیر آوار باران
    مرا تازه کن در نفسهای بارآور برگ
    مرا خنده کن بر لبانی که شب را نگفتند
    مرا آشنا کن به گلهای شوقی که این سو
    شکفتند و آن سو شکفتند


    دل شاعری دارم ای عشق
    صدایم کن از جوشش چشمه شعر
    صدایم کن از بارش بید مجنون
    صدایم کن از وسعت هر چه خوبیست
    صدایم کن از قله های نیایش
    صدایم کن از عرش
    عرش پرستش


    دل نورسی دارم ای عشق
    مرا پل بزن تا نسیم نوازش
    مرا پل بزن تا تکاپوی خورشید
    مرا پل بزن تا ظهور جوانه
    مرا پل بزن تا سبدهای بارآور باغ
    3
    دل عاشقی دارم ای عشق
    صدایم کن از صبر سجاده شب
    صدایم کن از رکعت اول عشق
    صدایم کن از بام قدقامت دل
    صدایم کن ای عشق
    صدایم کن از اوج بر قله صبح
    صدایم کن از صبح یک مرد بر مرکب نور
    صدایم کن از نور یک فتح بر شانه شهر


    ترا می شناسم من ای عشق
    شبی عطر گام تو در کوچه پیچید
    من از شعر پیراهنی بر تنم بود
    بدستم چراغ دلم را گرفتم
    ودر کوچه عطر عبور تو پر بود
    ودر کوچه باران
    چه یکریز وسرشار...
    گرفتم به سر چتر باران
    کسی در نگاهم نفس زد
    وسرتاسر شب پر از جستجوی تو بودم
    و سرتاسر روز
    پر از جستجوی توهستم
    صدایم کن از پشت این جستجوی همیشه


    دل روشنم را صدا کن به سمت سحرگاه خورشید
    دل روشنم را صدا کن
    به معنای بی منتهایی که با روشنیهاست
    مبادا فریبی دلم را به بازی بگیرد
    مبادا دروغی بخندد
    کبوتر بمیرد.......
    واي بنلي !اين شكلكاي آخر صفحه ي 4 خيلي قشنگن!!!
    بازم اضافه كردي؟
    ببخشيد!
    شبی که برق کوچه‌ی ما رفته بود
    من فقط به عادتِ شب‌تاب
    اندکی شعله‌ور از شوق هفت‌ساله‌گی
    چيزی،‌ حرفی، شايد سخنی برای خودم گفته بودم.
    به خدا نخواستم که باد بيايد، يا باران ...
    يا کسی از پی من گريه کند

    ببخشيد!
    من فقط می‌خواستم از بخت حيرت‌ام
    مثلا کنار شما باشم و
    نيمی پونه،‌ نيمی پروانه، پسين به خواب آب و ستاره بيايم

    حالا که شاعرم
    دوست می‌دارم پيش از طلوع چاقو
    کبوتران کنار مناره را پَر بدهم بروند بعد از غروب بيايند.
    کنار حوض، هميشه هوا از وضویِ بودن ما جاری‌ست

    ببخشيد!
    يک اتفاقی افتاد
    نفهميدم چرا بی‌سبب از کوچه به خانه‌ام خواندند،
    آينه به دست‌ام دادند
    بعد خيره به سوی خويش
    دمی در خواب‌های گريه نگريستم
    انگار از دور
    از همان سمتِ نابه‌هنگام باد
    صدای شکستن چيزی شبيه صدای آدمی می‌آمد.
    آيا کسی از پی رفتن لامحالِ‌ من می‌گريست؟

    ببخشيد!
    قرار بر اين بود که نه از نور و نه تاريکی،
    تنها از ترانه زاده شوم،
    پشتِ همين دريچه‌ی دريا،
    رو به منتظران گريه
    گريه در گريه از گريه زاده شوم،
    و بعد بترسم
    بترسم و تنها نام ترا ميانِ دهان و ملحفه بخوانم ری‌را!
    سلام بنلی
    خوبی؟
    من اصلا خشن نیستما...
    باور کن!
    خب خدارو شکر که مال تو جواب داد...
    فقط به عنوان سوال آخر میخواستم ازتون بپرسم که نمره آخرين نفر انتخاب اول که شده 6793 مربوط به آخرین نفری هست که تو تکمیل ظرفیت قبول شده یا مربوط به آخرین نفری میشه که تو مرحله اول قبول شده؟؟
    در ضمن تهران جنوب سال پیش چند نفرو برداشت؟؟ممنون
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا