الان داشتم این آهنگو گوش میدادم یاد قدیما افتادم
میدونستی دیگه هر وقت صدای شادمهرو میشنوم یاد تو میوفتم
_______________________
مسافر خسته من،
بار سفرو بسته بود
تو خلوت آیینهها به انتظار نشسته بود
میخواست که از اینجا بره،
اما نمیدونست کجا...
دلش پر از گلایه بود،
ولی نمیدونست چرا.. ولی نمیدونست چرا
دفتر خاطراتشو رو طاقچه جا گذاشت و رفت
عکسای یادگاریشو برای ما گذاشت و رفت
دل که به جاده میسپرد.. کسی اونو صدا نکرد.. نگاه عاشقونهای برای اون دعا نکرد
حالا ديگه تو غربتش، ستاره سرنميزنه
تو لحظههاي بي کسيش، پرنده پر نميزنه

با کوله بار خستگي، تو جادههاي خاطره
مسافر خسته من، يه عمره که مسافره