Schneider
پسندها
5,510

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • در ضمن به دید من هم مسئله یه مقدار میلنگه ولی من از شما ترسیم شکل رو در سه بعد تقاضاکرده بودم ،نه حل مسئله رو درعین حال بازهم بینهایت سپاس
    سلام/ممنون از لطفتون(بابت مسئله استخر درحین ساده بود منو گیج کرده که چرا ازمون رسمش رو در فضای سه بعدی خواسته
    با ارزوی موفقیت شما
    منتظر كمكتون هستم به ايميلتون حتما سر بزنيد(بابت ترسيم شكل در فضاي سه بعديok)
    با ارزوي موفقيت شما
    dear Ehsan:
    I'm really interested in translating dif. texts most of all literary texts.
    i'm graduated in English Literature and studying for M.A.
    looking for a good partner in studying field to improve my knowledge.
    سلام احسان جان
    خواستم بابت جواب های آدامز از شما تشکر کنم واقعا عالی بود خیلی خیلی ممنونم.من لطف شما را فراموش نمی کنم و امید وارم در هر زمینه که فعالیت می کنی موفق باشی
    سلام احسان جان
    یه مدتی نیستم مدیریت اون تاپیک رو به عهده بگیرید.
    موفق باشید
    شیرینی خوب شدن مامانیم ه ایشالا سلامتی کاملش رو بدس بیاره


    بابا عجله چیه ؟ میخوام سرفصلا رو بدونم که چی بخونم :D

    حالا میدونم ارشدی هستی سال دیگه، قبولین دیگه

    من برم
    فلن
    ای ول ارشدی

    خوب ما رو هم راهنمایی بنما
    منم همین قصد رو دارم، البته الان پایانه 5م

    میشه سرفصلا رو واسم بگی مهندس ؟
    سلام سلام
    چطوری ؟ آره امتحان دارم
    12 تموم میشه ایشالا

    ارشدین الان ؟ یا ترمه آخر ؟
    ولی من منظورم بی احترامی و ... نبود،فقط چون صفحم یکنواخت شده بود این کارو کردم. از من دلگیر نشید
    بهشت و جهنم
    روزي يك مرد روحاني با خداوند مكالمه اي داشت (( خداوندا ! دوست دارم بدانم بهشت و جهنم چه شكلي هستند ؟ ))
    خداوند او را به سمت دو در هدايت كرد و يكي از آن ها را باز كرد
    مرد نگاهي يه داخل انداخت ، درست در وسط اتاق يك ميز گرد بزرگ وجود داشت كه وري آن يك ظرف خورش بود ، كه انقدر بوي خوبي داشت كه دهانش آب افتاد ، افرادي كه دور ميز نشسته بودند بسيار لاغر مردني و مريض حال بودند ، به نظر قحطي زده مي آمدند ، آن ها در دست خود قاشق هايي با دسته بسيار بلند داشتند كه اين دسته ها به بالاي بازوهايشان وصل شده بود و هر كدام از آن ها به راحتي مي توانستند دست خود را داخل ظرف خورش ببرند تا قاشق خود را پر نمايند ، اما از آن جايي كه اين دسته ها از بازوهايشان بلند تر بود ، نمي توانستند دستشان را بر گردانند و قاشق را در دهان خود فرو ببرند .
    مرد روحاني با ديدن صحنه بدبختي و عذاب آن ها غمگين شد ،
    خداوند گفت : تو جهنم را ديدي ، حال نوبت بهشت است ،
    آن ها به سمت اتاق بعدي رفتند و خدا در را باز كرد ، آن جا هم دقيقا مثل اتاق قبلي بود ، يك ميز گرد با يك ظرف خورش روي آن و افراد دور ميز ، آن ها مانند اتاق قبل همان قاشق هاي دسته بلند را داشتند ، ولي به اندازه كافي قوي و چاق بوده ، مي گفتند و مي خنديدند ،
    مرد روحاني گفت : خداوندا نمي فهمم !؟
    خداوند پاسخ داد : ساده است ، فقط احتياج به يك مهارت دارد ، مي بيني ؟ اين ها ياد گرفته اند كه به يك ديگر غذا بدهند ، در حالي كه آدم هاي طمع كار اتاق قبل تنها به خودشان فكر مي كنند !
    هنگامي كه موسي فوت مي كرد ، به شما مي انديشيد ،
    هنگامي كه عيسي مصلوب مي شد ، به شما فكر مي كرد ،
    هنگامي كه محمد وفات مي يافت نيز به شما مي انديشيد
    گواه اين امر كلماتي است كه آن ها در دم آخر بر زبان آورده اند ،
    اين كلمات ازاعماق قرون و اعصار به ما يادآوري مي كنند كه يكديگر را دوست داشته باشيم ، به همنوع خود مهرباني نماييد ، كه همسايه ي خود را دوست بداريد ، زيرا كه هيچ كس به تنهايي وارد بهشت ( ملكوت الهي ) نخواهد شد .


    يا حق
    شما اولین کسی نیستی که این فکر رو کردی
    به نظر من شماها باید شیرینی بدید:D
    سلام.
    چون در این چند دقیقه (از ساعت 12) Backup گیری از Database و دیگر تنظیمات و امور مدیریتی بر روی سرور انجام می شن.
    حرف تو 100% درسته دوست خوبم اما من که گناه نکردم !
    طبق اختیاراتی که دارم (زدن یک تاپیک) از ایشون درخواست کردم منو توجیح کنه.

    ایشون هم میتونه این کارو نکنه
    اما اگه این کارو کرد حداقل امشب سرمو راحت میذارم رو بالش
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا