Sharif_
پسندها
3,811

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • ردهاتی پروانه رو به سیخ می کشی آتیش می زنی کباب می کنی!؟
    .
    .

    ملت! آی ملت!! توجه کنید!
    این ردهاتی این جوریه همتون توجه کنید، پروانه ای که بهش هدیه دادم این جوریش کرده:


    مواظب باشید با هدیه های شما هم همین طوری می کنه بهش هدیه ندید
    سلام دوست عزیز ... خوشحالم که از یزد خو شت اومده بود .. یه شهر کاملا سنتی و قدیمی با بادگیرای قشنگی که داره ... تابستونای خیلی خیلی گرمی داره ... اون تابلو ها هم واسه خودمونم جالبه چه رسد به شما .... یزد و قطاب و باقلوا و پشمکش .... جذابیت یزد و شهرستانهاش به خاطر آثار باستانیش است امیدوارم که دیده باشی ... راستی من تو یکی از شهرستاهناش زندگی میکنم اونجا هم خیلی آثار باستانی داره و یه چیز جالبی که داره که همه واسه دیدنش میان سرو 4500 سالشه خیلی قشنگه ایشالا تو سفر بعدیت بیا اونجا ضرر نمیکنی .... موفق و موید باشی .. خدانگهدار
    ردهاتی! پسر خوب!؟ با اون کوبیدی سرم دیگه چی می خوای؟ آی دی دختر عمو!؟
    بیا با این بکوب تو سرم خیالت راحت شه



    ولی دختر عمو و دوستام رو اذیت نکن!!
    ردهت !!! :w39:
    اون چیه واسه متالیک فرستادی ؟؟؟؟:w06:
    اون چیه تو پروفایل متالیک گذاشتی ؟؟؟ هان !!!
    درسته من مشکلی با حشرات ندارم ... اما فکرشو کن که آرچی از اونجا رد بشه ... اخراجت می کنه ها ....:(
    من به فکر خودتم ... از من گفتن :wallbash:
    ردهاتی :w02:
    .
    .
    آره با شمام :w12:
    .
    .
    .
    غیبت کردن کار درستی نیست! :w16:
    .
    .
    .
    .
    زیرآب زدن از اونم بدتره! :w44:
    .
    .
    .
    .

    تازه پسر خوبی شده بودیا!!! داشتم بهت امیدوار می شدم
    به به چه خوشمله ! :w40:
    حالا باید فکر کنم ... :w05: می دونی که نمی شه به غریبه ها سریع اعتماد کرد ... مخصوصا این که سابقه دار هم باشن :d
    ردی از تو باید بیشتر بترسم !:w05:
    سیگاری نیستی که خودم دیدم تو دستت ( یعنی هستی )
    مسخره ام نمی کنی ... که این کارو هم می کنی!!!
    تازه هیچ وقتم :heart:
    مگه اینکه یه چیزایی از متالیک می دونی که ... می تونی تو گوشم بگی ... به هیشکی نمی گم !:d
    شبا خیلی قشنگه
    مخصوصن وقتی دله آدم می‌گیره
    با اون تاریکی بی حدش، خیلی قشتگه
    تو فصل سهمیه بندی، برق میپرید، آخ جوون
    تاریکه تاریک
    بیرون هیچی معلوم نبود، شبایی که اصلن ماهی نبود

    خدا رو شکر اینجا، اطراف منظورمه، زیاد دور نیست، انقدر تاریکی داریم که از فاصله چند صد متری، دو نور خیره کننده براحتی دیده میشه، خرگوش یا گرگ، شاید روباه و سگ وحشی، و حیوونات دیگه، مخصوصن لبه رودخونه، صدای آب، ماهی هایی که خیلی دوس دارن از آب بپرن بیرون، پرنده، زوزه حیوونات، سایه ترسناک جنگل ( نخلستان ) و ترسی خیره کننده که همه وجود ادم رو در بر میگیره و این وجود خداست که سره پا نگهت میداره، بهش نگاه میکنی، لبخندی آروم

    حیف که خیلی خیلی خطرناک شده این منطقه، مناطق اطراف منظورمه، با اتفاقات وحشتناکی که میفته آدم ازش میگذره، منتظر شبی میمونیم که برق بره، توی شهر، لبه دریا، توی این تاریکی وهم بر انگیز، ساعت 2 بامداد، به صدای دریا گوش میکنی و آرامش زیباییش

    :d
    باشه می گم..............اگه کسی شما رو هم اذیت کرد عکس بده تو گونی تحویل بگیر..........
    نمي دونم.ناسلامتي ما مهندس کامپيوتريم:w01:.نرم افزار سراغ نداري؟؟ خوب و اساسي؟؟اگه نه هم که بگو فيلم ميگيريم.
    نمي خوام حروم شه:w27:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا