Sharif_
پسندها
3,811

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • e؟! به سلامتی! کی قراره بری بیابون؟! :w01:
    هیییی! پسر خوبی بودی! :cry:
    یاد و خاطرت همیشه در ذهن ها باقی میمونه!
    باشه منتظرم...
    خوب یعنی نمی تونی الان بگی...؟؟؟
    راستی انتگرال ها تموم شد؟؟؟:d
    بابا با این طور حرف میزنی خوب منم دچار ناامیدی شدم..یکم مثبت فکر کن
    فکر کن که میشه خیلی کارا کرد و تو یک آدم مهمی هستی که همه کار از دستت برمیاد(مثل دکترای روان شناس صحبت کردم...):d
    ولی جدی می گم میشه خیلی کارا کرد..
    اما برای خودمون..توی ایران ...
    آره موافقم باحرفت..خوب حالا چه کار کنیم...؟؟؟
    نه بابا مطیع چیه!!!!!..همه مثل هم ایم..فقط با این تفاوت که من میتونم یکم بیشتر خراب کاری کنم:d
    آهاااا
    خوب ببین...
    مثلا من این تاپیک می زنم..بعد می گم هر کس که برنامه نوشته اینجا بزاره...
    بعد بیاد توضیحش هم بده...
    بعد یکی میاد سی میزاره ..یکی دلفی..یکی پاسکال ..یکی سی شارپ...و...
    بعد می دونی چی میشه...؟؟؟
    بعدش هر کسی هم میاد راجع به هر برنامه نظر میده...
    بازم هر چی نظر تو باشه کلاه قرمزی ..اما خوب به نظر من باید یک سری مسائل مشخص کنیم که تاپیک روند مفیدی داشته باشه ....
    سلام
    فکر خوبیه اما خوب باید یکم بیشتر راجع بهش صحبت کنیم..
    به یک سری قوانین و شرایط نیاز داره..
    الهیییییییییی.... من تمام امروزو واسه شب بیداری دیشب منگ بودم! اما عذاب وجدان دارم بخوابم! امشب عروس و میاری بیام یا نه؟ قراره پاشنه کفشش رو بکوبه سر من!:D
    خيلي خوب پس منتظرم..ببينم پسر دسته گلم چه ميكنه هااااا...زود خبرشو بهم بده مادري
    سلام ردهت تو ميخواستي يه باقلوا معرفي كني چي شد پسرم.؟دامادمون آماده است.
    راستی می گی بی هوش بودم! از وقتی به هوش اومدم تازه فهمیدم قضیه چی بوده! ممنون از این شکلک کشته منو!
    ..::باز باران::.. ...
    "باز باران باترانه.../ می خورد بر بام خانه"
    یادم آید كربلا را دشت پر شور ونوا را
    گردش یك ظهر غمگین گرم و خونین
    لرزش طفلا ن نالان زیر تیغ و نیزه ها را
    باز باران با صدای گریه های كودكانه
    از فراز گونه های زرد وعطشان
    با گهرهای فراوان
    می چكد از چشم طفلان پریشان
    پشت نخلستان نشسته
    رود پر پیچ وخمی در حسرت لبهای ساقی
    چشم در چشمان هم آرام وسنگین
    می چكد آهسته از چشمان سقا برلب این رود پیچان
    باز باران
    باز باران با ترانه آید از چشمان مردی خسته جان
    هیهات بر لب از عطش در تاب و در تب
    نرم نرمك می چكد این قطر ه ها روی لب
    شش ماهه طفلی رو به پایان
    مرد محزون دست پر خون
    می فشاند از گلوی نازك شش ماهه بر لب های خشك آسمان باچشم گریان
    باز باران
    باز هم اینجا عطش آتش شراره
    جسمها افتاده بی سر پاره پاره
    می چكد از گوشها باران خون و كودكان بی گوشواره
    شعله در دامان و در پا می خلد خار مغیلان
    وندرین تفتیده دشت وسینه ها برپاست طوفان
    دستها آماده شلاق وسیلی
    چهره ها از بارش شلاقها گردیده نیلی
    وندرین صحرای سوزان می دود طفلی سه ساله پر زناله/ پای خسته دلشكسته
    روبرو بر نیزه ها خورشید تابان
    می چكد از نوك سرخ نیزه ها برخاك سوزان
    باز باران
    باز باران .قطره ...قطره...
    می چكد از چوب محمل
    خاكهای چادر زینب به آرامی شود گل
    می رود این كاروان منزل به منزل
    می شود از هر طرف این كاروان هم سنگ باران
    آری آری باز سنگ و باز باران آری آری
    تا نگیرد شعله ها دردل زبانه
    تانگیرد دامن طفلان محزون را نشانه
    تانبیند كودكی لب تشنه اینجا اشك ساقی
    بر فراز خیمه برگونه ها بر مشك ساقی
    كاش می بارید باران
    مرسی..شب تو هم خوش...البته فکر نکنم شبت زیاد خوش باشه با اون همه انتگرال...:d
    موفق باشی...
    وای برای چی خوب سر همچین چیزی شرط بستی آخه؟؟؟؟؟
    نمی شد سر یک چیزه راحت تر شرط ببندی؟
    بعدم آدم سر یک موضوعی شرط می ببنده که مطمئن باشه..
    بعدم کلا شرط بندی کار زشتیه...:d
    دیگه نبینم شرط بندی می کنی هاااا؟؟؟
    خوب حالا ..کمک می خوای هستم هااا؟؟؟
    آخه..اگه خسته ای الان اینجا چه کار داری می کنی..برو بگیر بخواب ..!!!!!!!!!!!!
    تازه از وقت خوابتم گذشته..چون بچه خوبی هستی حالا امشب این 30 دقیقه تاخیر خوابتو به مامانت گزارش نمی دم...:d
    سلام ردهتی
    مرسی..شما خوبی؟
    پیشکش :D Megan fox هستش.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا