کالیگولا
پسندها
3,162

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اخه میگی خزعبلات نوشتی بعد ما و بقیه چی پیش خودمون فکر میکنیم؟خوب یعنی الان کامران فکر می کنه ما خزعبلات رو تشخیص ندادیم امتیاز دادیم! دیگه به نوشته هات توهین نکن!!وگرنه بد میبینی!![IMG]خودم وکیل نوشته هات میشم!همه رو هم مبرا می کنم از توهین هایی که بهشون میکنی!!شیرفهم؟؟
    ما نمي فهميم هيچ از غم سگ
    ما سگ مردمان كه وفا مي كنيم عين سگ
    ما كه نمي دهدمان هيچ جهان محل سگ
    ما كه پارس مي كنيم،ما كه رنج مي بريم،
    ما كه دم تكان مي دهيم،ما كه پير مي شويم....
    آره فيلم قشنگيه... من سال پيش ديدم... از نظر اجتماعي حرف بسيار داره...
    حتما ببينش...
    کاش فهرست شيندلر رو هم مي‌ديدي...
    اگه ديدي به ياد منم باش!
    این روزها که می گذرد
    شادم
    این روزها که می گذرد
    شادم
    که می گذرد
    این روزها
    شادم که می گذرد ......
    وقتی تو نیستی نه هستهای ما چونان که بایدند نه بایدها
    مثل همیشه اخر حرفم وحرف اخرم را با بغض می خوانم
    عمری است لبخندهای لاغر خود را در دل ذخیره می کنم
    باشد برای روز مبادا
    اما در صفحه های تقویم
    روزی بنام روز مبادا نیست
    ان روز هرچه باشد
    روزی شبیه دیروز
    روزی شبیه فردا
    روزی درست مثل همین روزهای ماست
    اما کسی چه میداند
    شاید امروز نیز روز مبادا باشد
    وقتی تو نیستی نه هستهای ما چونان که بایدند نه بایدها
    هر روز بی تو روز مبادا ست
    اینه ها در چشم ما چه جاذبه ای دارند
    اینه ها که دعوت دیدارند
    دیدارهای کوتاه
    از پشت هفت دیوار
    دیوارهای صاف
    دیوارهای شیشه ای شفاف
    دیوارهای تو
    دیوارهای من
    دیوارهای فاصله بسیارند
    آه،
    دیوارهای تو همه اینه اند و اینه های من همه دیوارند
    خب از اونجايي که ما نماز شبمون ترک نمي‌شه... بيدار مي‌مونيم که باشگاه رو به اون فريضه‌ي مهم وصلش کنيم... مي‌دوني که؟
    در جنگلي زردْفام دو راه از هم جدا مي‌شدند
    و افسوس که نمي‌توانستم هر دو را بپويم
    چرا که فقط يک رهگذر بودم
    ايستادم
    و تا آن‌جا که مي توانستم به يکي خيره شدم،
    تا جايي که در ميان بوته ها گم شد...
    پس بي‌طرفانه آن ديگري را برگزيدم.
    شايد به خاطر اين‌که پوشيده از علف بود
    و مي‌خواست پنهان بماند
    اگر چه هر دو يکسان لگد کوب شده بودند.
    و هر دودر آن صبحگاه همسان به نظر مي رسيدند
    پوشيده از برگ ، بي ردِّپايي بر آن‌ها
    آه ... من راه نخستين را براي روز ديگر گذاشتم
    با آن‌که مي‌دانستم که هر راهي به راهي ديگر مي‌رسد
    شک داشتم که ديگر باز نتوانم به آن بازگردم
    سال‌هاي سال بعد روزي

    با حسرت به خود خواهم گفت


    در جنگلي دو راه از هم جدا مي‌شد و من
    آري من راهي را در پيش گرفتم که رهگذر کمتري داشت
    و تمامي تفاوت در همين بود ...
    این متون و من میگم متون خاکستری چون داره داد میزنه شاید خشن درست نی ولی خوب این تیپیه!
    دارم آهنگ high hopes رو با صدای گیتارت گوش می کنم ... خیلی قشنگه ...
    من همیشه این آهنگو دوست داشتم .
    یکم متن این کتاب خشنه ولی قشنگه ممنون تو قسمت معرفیه کتاب توصیه کردی
    راس میگی.؟...جمعه ها میری دانشگاه..وای چه سعادتی....خوش به حالت....
    نه بابا همچین قشنگم نیست برنامش...سه تاکارتون میذاره بعد با اس ام اس(پیامک[IMG])یه کارتون پخش میشه...ولی همیشه اونی که من میخوام نیست
    سه شنبه ها هم من نمیبینم
    این به اون در[IMG]
    لااقل قبل از اینکه بهم بدی نصفش نمیکردی.... ..شاید من نمیخواستم[IMG]
    ولی خب باشه
    اخجووووووووووووووون
    اخرش مرض قند میگیریم.... [IMG]
    اره...عجب بارونی میاد.....خیلی خوبه....خیلی دوست دارم...خدا کنه تا ابد بباره[IMG] ....
    کامرانی....تو که اینجوری نبودی ....قهر چیه..قهر کار کوچولوهاست....[IMG]
    ازمن و تو بعیده
    شیرینی هم که اوردم
    اشتییییییییییییییییییییییی

    دیدی جمعه تو این برنامه ایکه بعد از اخبار ساعت 2 میده فوتبالیستها داد..من دلم میخواست وروجک بده...ولی نداد..[IMG]
    حالمو گرفت[IMG]
    سلام بر کامران عزیز
    خوبی که ایشالا[IMG]
    گفتم بیام یه حالی ازت بپرسم..ببینم چطورایی؟....:redface:
    خب برم دیگه....:gol:
    ممنونم آقا کامران به خاطر مطلب زیبایی که از عرفان نظرآهاری تو تاپیک مربوط به خودش گذاشتید.
    تنکس نداشتم......ببخشید!
    اما واقعا لذت بردم:gol:
    سلام کامران جان... من نگاش کردم مشکلی نداشت...اما اشکال نداره ... از این سایت هم میتونی استفاده کنی... بازم اگه نشد بگو ....از دوستم نپرسیدم عزیز از همسرم پرسیدم..:redface::gol:

    http://www.rapidshare.com/
    بابت دوستت متاسفم پارسال منم یکی از بهترین های uni و از دست دادم و چند ماه پیش هم یکی دیگرو میدونم چه حسی داری خدا رحمتش کنه
    و نترسيم از مرگ
    مرگ پایان کبوتر نیست
    مرگ وارونه يك زنجره نيست
    مرگ در ذهن اقاقي جاري است
    مرگ در آب و هواي خوش انديشه نشيمن دارد
    مرگ در ذات شب دهكده از صبح سخن مي گويد
    مرگ با خوشه انگور مي آيد به دهان
    مرگ در حنجره سرخ گلو مي خواند
    مرگ مسئول قشنگي پر شاپرك است
    مرگ گاهي ريحان مي چيند
    مرگ گاهي ودكا مي نوشد
    گاه در سايه نشسته است به ما مي نگرد
    و همه مي دانيم
    ريه هاي لذت ، پر اكسيژن مرگ است
    چشم کامران جان !!من اصلا دیگه کلا فکر کردن رو تعطیل می کنم! [IMG]
    بازم مرسی که نوشتی!نمی دونم چی تو نوشته هات هست ولی الان همش از صبح هی می رم اونجا که کی می نویسی دیگه طاقتم طاق شد!!گفتم نری بخوابی ننوشته باشی!![IMG]
    مرسی[IMG]
    آخه اونا که اصلا عددی نیست در مقابل چیزایی که می نویسی!!حالا یه کاری کنیم من این یکی رو قبول می کنم ولی دفعه دیگه الکی از هم تعریف نکنیم.من وقتی میگم به نوشته هات معتاد شدم واقعا میگم ولی وقتی تو اونجوری میگی من فکر می کنم تو فکر کردی من الکی میگم!! [IMG] یه خرده سخت شد ببخشید[IMG]
    به هرحال مرسی گلم.هم از تعریفت هم از نوشته هات.[IMG] [IMG] [IMG]
    کامران جان چون آدم رکی هستی میگم من هم دوست ندارم کسی الکی ازم تعریف کنه.لطف کن نکن!!مرسی
    کامران معتاد نوشته هات شدم فکر کنم!!همش دلم میخواد نوشته بزنی من بخونم!!کم کاری میکنی چرا!!یه چیز بنویس تو دست نوشته ها دیگه
    خوش آن زمان که سرم در پناه تو بود
    کجا بجویمت ای طایر خجسته کجا

    چه عیش خوش ز دل پاره پاره میطلبی
    نشاط نغمه کجا چنگ زه گسسته کجا

    بپرس سایه ز مرغان آشیان بر باد
    که میروند ازین باغ دسته دسته کجا؟
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا