b A N E l
پسندها
202

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • اره حتما ادامه بدیا.....خیلی خوشم اومد از کارت.......تو هم از این کارا بلدیا....
    من دپرس نشدم...چی میگی واسه خودت......من اگه دپرس بشم دپرس چی بشه
    بهله هستم...زیر سایه شما...
    بنل چه جالب...قشنگترین شعرای سهرابو نوشتی..الان دیدمشون....
    رفته بودم سر حوض
    تا ببینم شاید، عکس تنهایی خود را در آب
    آب در حوض نبود
    ماهیان می گفتند:
    " هیچ تقصیر درختان نیست "
    ظهر دم کرده تابستان بود
    تو اگر در تپش باغ ، خدا را دیدی، همت کن
    و بگو ماهی ها، حوضشان بی آب است.
    باد میرفت به سر وقت چنار
    من به سر وقت خدا میرفتم
    بار خود را بستم، رفتم از شهر خیالات سبک بیرون
    دلم از غربت سنجاقک پر
    من به مهمانی دنیا رفتم:
    من به دشت اندوه
    من به باغ عرفان
    من به ایوان چراغانی دانش رفتم
    تا شب خیس محبت رفتم
    من به دیدار کسی رفتم در آن سر عشق
    تا چراغ لذت
    تا سکوت خواهش
    تا صدای پر تنهایی خویش
    من صدای نفس باغچه را میشنوم
    چکچک چلچله از سقف بهار
    و صدای صاف، باز بسته شدن پنجره تنهایی
    و صدای پاک، پوست انداختن مبهم عشق
    متراکم شدن ذوق پریدن در بال
    من صدای قدم خواهش را میشنوم
    ضربان سحر چاه کبوترها
    تپش قلب شب آدینه
    شیهه پاک حقیقت از دور
    و صدای، کفش ایمان را در کوچه شوق
    و صدای باران را، روی پلکِ تر عشق
    روی موسیقی غمناک بلوغ
    روی آواز انارستانها....من به آغاز زمین نزدیکم...
    گاه تنهایی صورتش را به پس پنجره می چسبانید
    شوق می آمد، دست در گردن حس می انداخت
    فکر..... بازی میکرد
    زندگی چیزی بود، مثل یک بارش عید.....یک چنار پُر سار
    زندگی در آن وقت صفی از نور و عروسک بود
    زندگی در آن وقت حوض موسیقی بود
    خانه دوست کجاست؟
    ... به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
    نرسیده به درخت،
    کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
    و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است.
    می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ، سر بدر می آرد،
    پس به سمت گل تنهایی می پیچی،
    دو قدم مانده به گل،
    پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
    و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد.
    در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی:
    کودکی می بینی
    رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
    و از او می پرسی
    خانه دوست کجاست.
    مانده تا برف زمین آب شود.
    مانده تا بسته شود این همه نیلوفر وارونه ی چتر.
    مانده تا سینی ما پر شود از صحبت سنوبسه و عید.
    مانده تا مرغ سرچینه هذیانی اسفند، صدا بردارد.

    پس چه باید بکنم؟
    من که در لخت ترین موسم بی چهچه سال
    تشنه زمزمه ام.

    بهتر آن است که برخیزم
    رنگ را بردارم
    روی تنهایی خود نقش مرغی بکشم...
    چی میگفتیم؟:D... خوبم تو خوبی؟

    به نظر من خیلی نمایشگاه بیخودی بود.. نرو [IMG].. دارم کار فرهنگی میکنم[IMG]
    الان منظورت این بود که کهنسال شدم؟.. خواستم یادی از دوران جوونی بکنم[IMG]
    ايني که بچه هاي امروز ميخونن، پيدا کردم.. بيمزه بود: http://www.aparat.com/v/0qzFj

    شرحشم اينجا بخون: http://charpaye44.blogfa.com/post/91

    تو فک کن برق ندارين.. مثه اون تابستونه که برقامون ميرف..:D اصن فک کن نت نداری.. وسط جزيره گير افتادي..... [IMG]
    چجوري ميخواي فسنـجون بپزي واسه شوهرجون؟.. بنده خدا چی بخوره تو جزيره!؟! [IMG]..[IMG]
    داری میری؟ میخوای تو اوج بری؟:D.. قبل اینکه پرتت کنن بیرون:w45:

    خیلییی خوب بود[IMG]
    چیزه..ولی بنل خان مطمئنی ارغو مورس بلت نیست؟!:w05:نکنه بلته؟![IMG]
    خو نه وایسا..چیزه
    [IMG]._.__._..[IMG]_._..[IMG]..._.._.._.[IMG]
    [IMG]_.._._..[IMG][IMG]_.._._._[IMG].._._.._.[IMG]._.._._..[IMG]
    دلم خوش است به گل‌های باغ قالی‌ها
    كه چشم باران دارم زخشكسالی‌ها

    به باد حادثه بالم اگر شكست، چه باك!
    خوشا پریدن با این شكسته‌ بالی‌ها!

    چه غربتی است، عزیزان من كجا رفتند؟
    تمام دورو برم پر زجای خالی‌ها

    زلال بود و روان رود روبه دریایم
    همین كه ماندم مرداب شد زلالی‌ها

    خیال غرق شدن در نگاه ژرف تو بود
    كه دل زدیم به دریای بی‌خیالی‌ها
    گفت که دیوانه نه‌ای لایق این خانه نه‌ای رفتم دیوانه شدم سلسله بندنده شدم
    گفت که سرمست نه‌ای رو که از این دست نه‌ای رفتم و سرمست شدم وز طرب آکنده شدم
    گفت که تو کشته نه‌ای در طرب آغشته نه‌ای پیش رخ زنده کنش کشته و افکنده شدم
    گفت که تو زیرککی مست خیالی و شکی گول شدم هول شدم وز همه برکنده شدم
    گفت که تو شمع شدی قبله این جمع شدی جمع نیم شمع نیم دود پراکنده شدم
    گفت که شیخی و سری پیش رو و راهبری شیخ نیم پیش نیم امر تو را بنده شدم
    گفت که با بال و پری من پر و بالت ندهم در هوس بال و پرش بی‌پر و پرکنده شدم
    گفت مرا دولت نو راه مرو رنجه مشو زانک من از لطف و کرم سوی تو آینده شدم
    با قلم می‌گويم: - ای همزاد.. ای همراه ای هم سرنوشت هردومان حيرانِ بازی‌های دوران‌های زشت. شعرهايم را نوشتی دست خوش؛ اشك‌هايم را كجا خواهی نوشت؟
    با قلم می‌گويم: - ای همزاد.. ای همراه ای هم سرنوشت هردومان حيرانِ بازی‌های دوران‌های زشت شعرهايم را نوشتی دست خوش؛ اشك‌هايم را كجا خواهی نوشت؟
    با تو ایمنم و با تو سرشارم از هرچه زیبایی‌ست پناهم باش، تا سنگینی غربت از شانه‌هایم فرو ریزد و ملال تنهایی از چشم‌هایم
    آه .. باور نمی کنم که مرا
    با تو پیوستنی چنین باشد
    نگه آن دو چشم شور افکن
    سوی من گرم و دلنشین باشد

    بی گمان زان جهان رویایی
    زهره بر من فکنده دیده‌ی عشق
    مینویسم به روی دفتر خویش:

    "جاودان باشی ای سپیده‌ی عشق"
    اي ستاره! اي ستاره غريب!
    ما اگر ز خاطر خدا نرفته‌ايم
    پس چرا به داد ما نميرسد
    ما صداي گريه مان به
    آسمان رسيد
    از خدا چرا صدا نمیرسد

    بگذريم ازين ترانه هاي درد
    بگذريم ازين فسانه هاي تلخ
    بگذر از من اي ستاره، شب گذشت
    قصه سياه مردم زمين
    بسته راه خواب ناز تو
    ميگريزد از فغان سرد من
    گوش از ترانه بي نياز تو
    اي كه دست من به دامنت نمي رسد
    اشك من به دامن
    تو ميچكد
    با نسيم دلكش سحر
    چشم خسته تو بسته ميشود
    بي تو در حصار اين شب سياه
    عقده هاي گريه شبانه ام
    بر گلو شكسته ميشود
    شب به خير
    یعنی چی؟:surprised:
    فیلم سینمایی؟:eek:
    اون تاپیک واسه چیه؟:confused:
    این شکلک ها خیلی بامزه اند
    غیبت صغری شما باعث شد لااقل با یه هنرمند آشنا بشم.:biggrin:
    خدا رو شکر که سالم اید. اما من هنوز تو شوکم:surprised:
    از همه دوستاي گل و مهربونم که اين چند وقت با نبودنم نگرانشون کردم، معذرت ميخوام

    يه جاي دور بودم، خييييييييييييييييييييلي دور :w05:

    دلم واسه همتون تنگ شده بود..دوستون دارم :w36:
    خدایا!
    .............
    .............
    .............
    .............
    .............
    یه عالمه حرف نگفته....
    خدايا!

    به من آرامشي ده
    تا بپذيــــــرم آنچه را که نمي توانم تغيير دهم.

    دلــيـــــــــري ده
    تا تغيير دهم آنچه را که مي توانم تغيير دهم.

    بيــــــنــــــش ده
    تــــــا تفـــــــــاوت ايـــــــــن دو را بــــــدانـــــم.

    فــهـــــــــــــم ده
    تا متوقع نباشم دنيا و مردم آن مطابق ميل من رفتار کنند.
    تو رو تو گریه می بوسم ، تو رو که غرق لبخندی
    رو این حالی که من دارم ، چرا چشماتو می بندی

    بذار این آخرین روز رو تمام باورت باشم
    بذار فردا تو این خونه ، تو آغوش تو پیدا شم

    نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
    بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری

    نمی دونی چه آشوبم از این آرامش خونه
    از این رویای شیرینی که می دونم نمی مونه

    چه قدر این حس من خوبه ، همین که از تو می میرم
    همین که هر نفس امشب ، هوامو از تو می گیریم

    نمی دونی کنار تو چه حالی داره بیداری
    بذار باور کنم امشب ، تو هم حال منو داری
    سلام داداش بنل.خوبی؟
    میدونستی مدیرا میتونن پیامای پاک شدرو ببینن؟؟:lol:
    تو اولین نفری هستی که تولدمو تبریک گفتی.خیلی ممنون داداشی.:w40:
    انشالله تو هم سالم و موفق باشی.:w30:
    یکی از شعرای پیجتم دزدیدم..:whistle:
    و عــــشق
    سفر به روشنی اهتراز خلوت اشیاست.

    و عـــشق
    صدای فاصله‌هاست....

    حرفای خاله زنکی دیگه...
    بابا جون!!من که قبول شدم خب...:w05:
    بعدشم نی خام برم...:w05:
    بعدشم مامانیم گفته هر چی تو بخای...:razz:
    بعدشم پشیمون شده انگاری...:w25:
    بعدشم کو شوهر داداشی....:whistle:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا