مامان منم همینجوریه، هر وقت میریم خونه باغمون،دو سه ساعت اول نمیبینیمش، مشغول تمیزکاریه، دو طبقه ساختمونه، از حیاط پایین و راه پله ها شروع میکنه تا تراس طبقه ی اول و خود طبقه ی اول و همینجوری میره بالا تا راه پله و حیاط طبقه ی بالا.از این نظر که وقتی میرم باغ انقدر کار میکنم میام خونه تازه میفهمم چکار کردم .
علاوه بر کاشت صیفی جات خونه باغ و هم تمیز کردم
من شستن حیاط بالا رو خیلی دوست دارم، هر وقت منم باهاشون میرم باغ، طبقه ی بالا رو من تمیز میکنم

بابام هم که اگه کاریش نداشته باشیم از باغ بیرون نمیاد، صبح هوا روشن میشه میره توی باغ، غروب با تاریکی هوا میاد خونه، یعنی انقدر غر میزنیم بهش که هر دو سه ساعت یه آنتراکت به خودش میده و یه سری هم به ما میزنه


آخرین ویرایش: