yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • کودکی که میداند دستان پینه بسته پدرش، تن فروشی خواهرش و گریه ی

    مادرش از بی پولی است در مدرسه چطور بنویسد عم از ثروت بهتر است!!!
    "بکارت"... واژه ی عجیبیست...!!!

    که مردان سر زمین من...

    "نجاب" زنان خود را با آن می سنجند...

    اما...
    .
    وقتی که پای هوس های خودشان وسط باشـــد...

    ... در روابط روشن فکرانه با معشوقه های مدرن و امروزی...

    "بکارت" فقط و فقط... نشانه ی"عقب ماندگی" یک زن است....!!!
    دلم گرفته از آدمهایی که میگن دوستت داریم
    اما معنیش رو نمیدونن .
    از آدمهایی که میخوان مال اونها باشی
    اما خودشون مال تو نیستن.
    از اونهایی که زیر بارون برات میمیرن
    اما وقتی آفتاب میشه همه چیز یادشون میره .
    می خواهم کمی نجــوا باشم

    توی گوش خواب

    کمی لالایی

    بر بستر تنهایی

    و کمی هق هق

    بر هجوم بغض


    سکوت درد دارد ...

    برای من که پژواک ترنم بارانم

    آمیخته با رویای شب بوها


    در آن ســوی

    رستاخیـــــز

    عشــــــق ...


    واقعیت است جاذبه ی تو...

    از بس جذابی...

    میخواهم تورا به نیوتن ثابت کنم!!!


    خدایا...!

    از عشق امروزمان برای فرداهایی که فراموش میکنیم عاشق بوده ایم...

    قدری کنار بگذار.

    به قدر یک مشت!!!

    تا فراموش نکنیم عاشق بوده ایم.

    تا عاشق بمانیم

    و ...

    عاشق بمیریم...


    درود بر فرزندان پارس و میراث داران کورش بزرگ
    آغاز سال ۷۰۳۴ آریایی
    سال ۳۷۵۰ زرتشتی
    و ۲۵۷۱ هخامنشی
    و ۱۳۹۱خورشیدى
    درود بر فرزندان پارس و میراث داران کورش بزرگ
    آغاز سال ۷۰۳۴ آریایی
    سال ۳۷۵۰ زرتشتی
    و ۲۵۷۱ هخامنشی
    و ۱۳۹۱خورشیدى
    مبارك آرزوی سالی پر از خوشی ........
    دلم ......!!!!

    بین شعرهایی که با تو تجربه نکرده ام

    در نوسان است....




    مطمئن باش !!!!

    هر روز صبح از اول و بیشتر

    دوستت خواهم داشت.





    چه فرقی میکند کجـای دریای چشـم هایتـــ گم شده باشـــم


    مــن بــِ زودی


    ساحل ارام قلبتــــ را خواهم یافتـــ !!!





    پلاس کهنه ی اندیشه را دور باید انداخت

    زمان بر مغز و پوست کهنگی میتازد امروز

    چه کم داریم من و تو از درخت و سنگ بی مغز و زمین ای دوست

    بنگر بنگر زمین هم پوست میاندازد امروز

    پلاس کهنه ی اندیشه را دور باید انداخت...

    سال نو پیشاپیش بر همه دوستان مبارک باد...!


    شبانگه،به سر فکر تاراج داشت

    سحرگه نه تن سر، نه سر تاج داشت
    کابوس می بینم

    از خواب بلند می شوم تا به آغوشت پناه ببرم...

    افسوس یادم رفته بود که از نبودت به خواب پناه برده بودم...!
    به پای تو چه زود پیر می شوم

    ولی

    تو بی وفاتر از همه عصای دست دیگری !‌ ! !
    هر چیزی را

    اگر بشود پنهان کرد...

    بغض نبود‌ت را

    نمی‌شود....

    ناگهان هجوم می‌آورد

    ناگهان زخم می‌زند

    ناگهان خودش را

    از چشمها

    می‌ریزد

    بیرون....
    بیا تمام بغض هایم را قدم بزنیم.

    بیا از

    سر شب های دلتنگی

    پاورچین پاورچین

    رد شویم.

    برای یک بار هم که شده

    بگذار این" توهم " روزی حقیقی شود.

    دوباره رویایم از خنده هایت پر شد
    کابوس رفتنت از شبانه هایم رفت
    و فعل بودنت را در لحظه لحظه هایم تکرار میکنم
    دوباره دستانم در گرمای دستانت سوخت
    نگاهم با لبانت عشق بازی کرد
    عطر نفست بی نیازم کرد از شراب هفت ساله های که برایت گفته بودم
    ای پاکتر از آفتاب
    آغوش خسته ام را دریاب
    بگذار این آمدن ماندن باشد
    بگذار تا همچون ترانه های مشترکمان همیشگی باشیم
    آخرین تماشایت را پلک نخواهم زد ، مبادا تصویرت در چشمانم آواره شود . . .





    در خلوت من نگاه سبزت جاریست! این قست بی تو بودنم اجباریست





    دیوارها اگر چه متهم به ایجاد فاصله هستند ، اما این دستان دیوار ساز ما است که تبرئه میشوند . . .
    سخت است حرفت را نفهمند،

    سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

    حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

    وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

    اشتباهی هم فهمیده اند.
    سخت است حرفت را نفهمند،

    سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند،

    حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد

    وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ،

    اشتباهی هم فهمیده اند.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا