yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • [رسم زندگی...
    رسم زندگی این است ک روز کسی را دوست می داری
    [به همین سادگی
    [او رفته است[
    [و همه چیز تمام شده است
    مثل یک مهمانی که به آخر می رسدو تو به حال خود رها می شوی
    [چرا غمگینی؟
    [این رسم زندگی است...
    متشكرم يونس جان...شرمنده كه ديرجواب ميدم...
    مرسي از همه محبتهات...اين يكي دو روز مشغول جواب دادن به پيامهاي تولد بودم اين شد كه نتونستم درست و حسابي پاسخگوي محبتت باشم...
    مرسي يونس جان متنها و عكسات مثل هميشه عااااااالي بود.
    ت مثل تابوت تولد تاوان ...
    چ دلتنگ تاوان تولدم را پس میدهم تاوان رنگ پوستم را
    ب جهانی ک حتی تابوتی ناچیز را از من دریغ میکند
    تو نیامده بودی که جای خالیت را پر کنی آمده بودی ببینی من با جای خالیت چه میکنم.
    عشق و شهوت زاده یک مادرند
    هردو عصیان پیشه و رسوا گرند
    دل سرای عشق و لب جای هوس
    بی هوس عشق است در بند قفس
    ای بسا شبها که لیلی در خفا
    خفته در آغوش مجنون بی صدا
    شایدا لبهای شیرین هم دوصد
    بر لب فرهاد عاشق بوسه زد
    عشق ورزی را هوسبازی مخوان
    هرچه میخواهی در آغوشش بمان
    عشق و شهوت را جدا کردن چرا؟
    عاشقی را بی صفا کردن چرا؟
    چون به جمع عاشقان گشتی قرین
    تن بده بر بوسه های آتشین
    یگانه گنجی ک از گیتی طلب دارم دو گوهر است
    عشق و ازادی
    ب راه عشق گر افتد سپارم جان
    ولی نثار کنم عشق را ب ازادی
    گویند کسان بهشت با حور خوش است
    من می گویم که آب انگور خوش است
    این نقد بگیر و دست از آن نسیه بدار
    کاواز دهل شنیدن از دور خوش است

    این می چه حرامیست که عالم همه زان می جوشند
    یک دسته به نابودی نامش کوشند
    آنان که بر عاشقان حرامش کردند
    خود خلوت از آن پیاله ها می نوشند

    آن عاشق دیوانه که این خمار مستی را ساخت
    معشوق و شراب و می پرستی را ساخت
    بی شک قدحی شراب نوشید و از آن
    سرمست شد این جهان و هستی را ساخت

    گویند که دوزخی بود عاشق و مست........
    دستهای من در دستت بود ،

    من از کجا میفهمیدم چشمهایت را که میبندی با دیگری هستی ؟




    آدمــیزاد درحرف زدن هایش بی ملاحظه ست ... !

    وقتی میخواهد با منطق حرف بزند ؛ احساساتی میشود ...

    وقتی از احساسش میگوید ؛ آرزوهایش لو میرود ...

    وقتی از آرزوهایش یاد میکند ؛ حسرتش رو میشود ...

    وقتی حسرتهایش را روشن میکند ؛ منطق میتراشد...

    و اینگونه گند میزند به همه ی روابطش!!!...

    یکبار پشت تردید‌های یک مرد چشم بگذار


    خواهی‌ دید


    چقدر اشک را در این بازی قایم کرده است...



    ساعت ها به این می اندیشم

    که چرا زنده ام؟؟؟؟؟

    مگر نگفته بودم که بی تو میمیرم؟؟!!!

    خدا یادش رفته است مرا بکشد

    یا قرار است برگردی ؟؟؟؟


    وقتی میـــروی..

    حواست باشـد..

    "حتماً خدانگهــــــدار بگویی!"

    تا خدا حواسش را بیشتر به من بدهد...

    آخر میدانی؟؟

    خــــــــــــدا...

    به هوای تو مرا رها کرده است ...

    خــودَم قَبـــول دارم کـــهنه شـــده ام

    آنـــقدر کــهنه کــه می شــوَد

    رویِ گَرد و خـــاک تَنـــَم یــادگــاری نــوشت

    بنویس و برو... !!!
    منتظر،
    به چشم های تو نگاه می كنم!
    و تو سكوت می كنی...
    و من برای تو دست تكان می دهم مدام
    تا بخاطرت بیاورم
    كه من هنوز هم كنار تو نشسته ام...
    ولی...
    تو به سوی دیگری نگاه می كنی!!!
    ... آه خاطرم نبود؛
    همیشه من... همان " یكی نبود " قصه ام!!!!!!!
    نسیم سحر بر چمن گذر کن
    ز ما بلبل خسته را خبر کن
    بگو آشیان را زدیده تر کن
    ز بیداد گل آه و ناله سر کن
    شبی سحر کن، شبی سحر کن

    سکوت شب و نوای بلبل
    شکرخنده زد به چهره‎ی گل
    کنار بستان، به یاد مستان
    بنوشان می، بنوشان می

    ماه من، دلدار من، تویی آزار من
    تویی تو
    هر کجا همراه من، تویی دلخواه من
    تویی تو

    روزی آهم گیرد دامنت، سوزد با منت

    گر شود دلم کوه درد و غم
    همچو فرهادش از ریشه برکنم

    من همان مرغ بی‎بال و پر،
    شاخ بی برگ و بر،
    دل آزرده‌ام
    اتل متل جدایی

    عشق گلم كجایی؟

    حالم شده پریشون

    یه دل دارم پر از خون

    عشقم رفته هندستون

    خونم شده قبرستون

    یه دنیا قصه بردار

    اسمشو بذار بچگی

    تا آخر زندگی

    آچین و واچین تموم شد

    عمر منم حروم شد.....!!!
    برای خرید عشق هركس چیزی آورد

    دیوانه گریست....همه فكر كردند چون دیوانه

    چیزی ندارد می گرید.....

    اما نمی دانستند كه قیمت عشق اشك است

    و قیمت اشك انتظار است......
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا