فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن و بخور و برای من دعا کن
.
.
بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد. آن مرد گفت: گردوها را می خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم! بهلول گفت:
.
.
.
مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!!!!
دلخوش از آنیم که حج میرویم غاقل از آنیم که کج میرویم
کعبه به دیدار خدا میرویم او که همین جاست کجا می رویم
حج به خدا جز به دله پاک نیست شستن دل از دل غمناک نیست
دین که به تسبیح و سر و ریش نیست هرکه علی گفت که درویش نیست
صبح به صبح در پی مکرو فریب شب همه شب ناله وامن یجیب
امیدوارم که ما اینگونه نباشیم
فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم
فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم
خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه مو به مو
هیچی رو یاد من نیار اونقدر خرابم که نگو
بد بودم و بدتر شدم ، میرم با پاهای خودم
میرم نمیدونم کجا ، آخ کم اووردم به خدا
دلگیرم از دست خودم ، کاش بغبوقلبلل
هر جوری میخواستم نشد ، از غم یه زره ام کم نشد
من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام
عاقبت منو نگاه ، اشتباه پشت اشتباه
اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید
تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
هرگز تو را فرموش نخواهم كرد حتي اگر مرا از ياد ببري
و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
چرا كه تو را دوست دارم
ديوانه وار عاشقت شدم
چرا كه مهرباني را در وجودت ديدم
با معصوميتت وجودم را دگرگون ساختي
و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم
نه تو عشق من را فراموش مي كني
و نه قلب من از عشقت روي گردان مي شود
سوگند كه وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است
و اگر با چشمان مهربانت اشاره اي كني فرسنگها راه خواهم پيمود
چرا كه شب عشق بسيار طولاني است
و قلبم در آرزوي تو مي سوزد
آنگاه كه از برابر ديدگانم دور شوي
خورشيد وجودت پنهان مي گردد
و ابرهاي غم و اندوه مرا در بر مي گيرند
و به دنياي غريبي مي برند
هميشه در قلبم حضور داري
و عشقت زندگي ام را گل باران كرده است
تمامي اين دنيا را با قلبي پر از رمز و راز به دنبالت طي كرده ام
هميشه به انتظار بازگشتت خواهم ماند