yunes_prg
پسندها
8

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مهم این نیست که :

    کی باشیم

    کجا باشیم ،

    چرا باشیم

    چطور باشیم

    مهم اینه که :

    با هم باشیم

    به یاد هم باشیم

    برای هم باشیم

    شب شرابی خوردم و مستی مرا در بر گرفت
    دوریت آمد به یادم هستیم آتش گرفت!!!
    روی تابوت و کفن من بنویسید: این عاقبت کسی است که زگهواره تا گور دانش بجست
    (حسین پناهی)
    دخترم!

    من روی بند زیاد راه رفتم ،

    اما باور کن روی زمین در یک خط راست رفتن

    هزار بار سخت تر است
    _____________________________
    قسمتی از نامه چارلی چاپلین به دخترش
    _____________________________
    دیروز واسه امضام اخطار اومد
    میگن سیاسی بوده
    چه خبرا؟
    هنوز شیرازی؟
    خوش میگذره؟
    فردی چند گردو به بهلول داد و گفت: بشکن و بخور و برای من دعا کن
    .
    .
    بهلول گردوها را شکست ولی دعا نکرد. آن مرد گفت: گردوها را می خوری نوش جان، ولی من صدای دعای تو را نشنیدم! بهلول گفت:
    .
    .
    .
    مطمئن باش اگر در راه خدا داده ای خدا خودش صدای شکستن گردوها را شنیده است!!!!

    ما ادمها همینیم
    تا چیزی رو داریم نمی بینیم تا از دست میدیم دنبالش میکردیم
    شیطان هم محترم نیست........
    چون به خاطر خودخواهش اینکارو نکرد
    دوباره باران می بارد
    به حرمت کداممان نمی دانم
    من همین قدر می دانم که باران صدای پای اجابت است
    خدا دارد ناز می خرد
    قدری نیاز کن
    خوب بودن ! کلمه هیجان آوری نیست .

    خوبی ، در فارسی شکوه و عظمت خارق العاده ای ندارد ،

    با متوسط بودن و بی بو و خاصیت بودن هم صف است

    خوب بودن از نظر ما یعنی بد نبودن ! و این معنی مبتذلی است !

    دکتر شریعتی
    دلخوش از آنیم که حج میرویم غاقل از آنیم که کج میرویم
    کعبه به دیدار خدا میرویم او که همین جاست کجا می رویم
    حج به خدا جز به دله پاک نیست شستن دل از دل غمناک نیست
    دین که به تسبیح و سر و ریش نیست هرکه علی گفت که درویش نیست
    صبح به صبح در پی مکرو فریب شب همه شب ناله وامن یجیب
    امیدوارم که ما اینگونه نباشیم
    تا خدا بنده نواز است
    به خلقم چه نیاز
    می کشم ناز یکی
    تا به همه نازکنم
    گفتی که مرا دوست نداری گله ای نیست
    بین من و عشق تو ولی فاصله ای نیست


    گفتم که کمی صبر کن و گوش به من کن


    گفتی که نه،باید بروم حوصله ای نیست

    پرواز عجب عادت خوبیست ولی حیف

    تو رفتی و دیگر اثر از چلچله ای نیست


    گفتی که کمی فکر خودم باشم و آن وقت

    جز عشق تو در خاطر من مشغله ای نیست

    رفتی تو خدا پشت و پناهت به سلامت

    بگذار بسوزند دل من مساله ای نیست
    فرصت ما تموم شده باید از این قصه بریم
    فرقی نداره من و تو کدوممون مقصریم
    خاطره ها رو یادمه لحظه به لحظه مو به مو
    هیچی رو یاد من نیار اونقدر خرابم که نگو

    بد بودم و بدتر شدم ، میرم با پاهای خودم
    میرم نمیدونم کجا ، آخ کم اووردم به خدا

    دلگیرم از دست خودم ، کاش بغبوقلبلل
    هر جوری میخواستم نشد ، از غم یه زره ام کم نشد

    من موندم و تنهاییام از دنیا هیچی نمی خوام
    عاقبت منو نگاه ، اشتباه پشت اشتباه

    در ناامیدی بسی امید است
    پایان شب سیه سپید است
    اگر همه سکه داشتند, دلها سکه را بیش از خدا نمی پرستیدند و یکنفر کنار خیابان خواب گندم نمی دید
    تا دیگری از سر جوانمردی بی ارزشترین سکه اش را نثار او کند
    همین که پیش هم باشیم، همین که فرصتی باشه

    همین که گاهی چشمامون، تو چشم آسمون واشه

    همین که گاهی دنیار و با چشمای تو می بینم

    همین که چشم به راه تو میون آینه می شینم

    بازم حس می کنم زنده ام

    بازم حس می کنم هستم

    بگو با بودنت دل رو

    به کی غیر تو می بستم

    همین که میشه یادت بود،تو روزایی که درگیرم

    که گاهی ساده می خندم،گاهی سخت دلگیرم

    همین احساس خوبی که

    دلت سهم منو داده

    همین که اتفاق عشق

    برای قلبم افتاده

    بازم حس می کنم زنده ام بازم حس می کنم هستم

    بگو با بودنت دل رو به کی غیر تو می بستم

    شاعر و خواننده: دکتر افشین یداللهی
    گاهی قاصدی دوباره خبر از دلم میاره.....

    دل عاشقم همیشه نفساتو کم میاره...

    به تو نزدیکم و دوری...

    مثل بارون پشت شیشه....

    تو رو دارم و ندارم....

    ته دلم زندونه همیشه...

    ارزوهایت را یکی یکی یادداشت کن همان هایی را که از خدا خواستی
    خدا یادش نمیرود اما تو یادت میرود چیزهایی را که داری ارزوهای دیروزت است.
    هرگز تو را فرموش نخواهم كرد حتي اگر مرا از ياد ببري
    و هرگز از تو رنجور نخواهم شد
    چرا كه تو را دوست دارم
    ديوانه وار عاشقت شدم
    چرا كه مهرباني را در وجودت ديدم
    با معصوميتت وجودم را دگرگون ساختي
    و اگر تو نبودي هرگز عاشق نمي شدم
    نه تو عشق من را فراموش مي كني
    و نه قلب من از عشقت روي گردان مي شود
    سوگند كه وجود تو در سرنوشت من نوشته شده است
    و اگر با چشمان مهربانت اشاره اي كني فرسنگها راه خواهم پيمود
    چرا كه شب عشق بسيار طولاني است
    و قلبم در آرزوي تو مي سوزد
    آنگاه كه از برابر ديدگانم دور شوي
    خورشيد وجودت پنهان مي گردد
    و ابرهاي غم و اندوه مرا در بر مي گيرند
    و به دنياي غريبي مي برند
    هميشه در قلبم حضور داري
    و عشقت زندگي ام را گل باران كرده است
    تمامي اين دنيا را با قلبي پر از رمز و راز به دنبالت طي كرده ام
    هميشه به انتظار بازگشتت خواهم ماند
    سالها رفت و هنوز


    یک نفر نیست بپرسد از من

    که تو از پنجره ی عشق چه ها می خواهی؟


    صبح تا نیمه ی شب منتظری

    همه جا می نگری

    گاه با ماه سخن می گویی

    گاه با رهگذران،خبر گمشده ای می جویی

    راستی گمشده ات کیست؟

    کجاست؟

    صدفی در دریا است؟

    نوری از روزنه فرداهاست

    یا خدایی است که از روز ازل ناپیداست...؟
    به ایست‌گاه برو...

    دست تکان بده و

    با اولین قطار عصر

    بمیر

    دنیای این روزای مـــن...

    همین‌قدر غم‌گین است.....!!!


    یکی بیاید
    دست این خاطره ها را بگیرد

    ببرد گردش ..
    کلافه کرده اند مرا،
    بس که نق می زنند به جانم ..
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا