گاهی دلم برای دلت تنگ میشود
گاهی برای آن دوچشم پر از اشتیاق
گاهی برای دیدن آن خنده های سرخ
گاهی دلم برای دلت تنگ میشود
گاهی برای تمنای شنیدنت
گاهی برای دلهره ی باز دیدنت
گاهی دلم که برایت تنگ میشود
در خود فرو میروم از روز و روزگار
در خود گریز میزنم و با تو هم قدم
آهسته میگذرم از خاطرات دور
پرواز میکنم به سرابی شبیه نور
انگاز زنده میشوم از داغی حضور
گاهی دلم برای دل تو کبوتر است
غمگین نشسته بر لب جویبار خشک
عمر ندیده ی خود را به جستجو
اشکش چکیده و تر گشته کام جوی
خاک برسرم
