tornado*
پسندها
834

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • زهرا شوخی میکنم...نمیدونم چرا شوخی هام انقدر بی مزه شده!!!
    خب قشنگ الان کاملا معلومه از آواتارم چی احساس میکنم دیگه!!االا :دین گشنمه..خوابم میاد..
    سلام.. مرسی آه واقعا چی بگم من الان تازه با کلی دردسر رسیدم.. وسط شب میون پیکانی که نمیدونی ساده ترین دردش از این بود که چراغ روشن اومدم.. اگه دل به دریا میزدم و چراغ خاموش راه میپیمودم الان 2 ساعت پیش رسیده بودم..
    راستی خیلی قشنگ بود... مرسی//
    دستت بهم نمیرسه فلن
    قصه هم بگی صدات نمیرسه :دی
    میدونم قبلی بهتر بود..اون تقریبا شکل خصوصیات احساس منه در کل... ولی این یکی حالت خاصی از احساس من رو داره نشون میده..
    سلاااااااااااااااام
    خووووووووووووووووووووووووبی ؟

    خستگی مرا در بر گرفته، ولی خوابم نمیاد
    چه کنم ؟
    آره خب ..مامانت مهلبونه..
    چشمات قشنگ میخونه گلم
    ببین مامانت چقدر از من تعریف کرده!دلت آب!!از تو که تعریف نکرده!!

    دوست جون هر موقع بیکار شدی یه سر بزن
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=108325
    ممنون به خاطر همه حرفای پر محبتت ممنونم مرسی..
    به خدا میسپارمتون ممنون
    بای[]:gol:
    چند روزیه نمیبینمش ممکنه ترم آخرش باشه و واسه همین کم بیاد..
    هست همیشه هست همیشه هم میمونه.. قول میدم همزاد دیگری اگه خواستم بعد اون پیدا کنم سرش به تنش بی ارزه.. عین خواسته های خودتون.. و چیزی که من برداشت کردم..
    آبجی خودته بایدم طرفداریش رو بکنی..
    ولی خوبیش اینه که هیچوقت تغییر نکرد.. مثل یه دیوار کاذب نبود که فقط اول کاری بشه از بودنش پاپس کشید همیشه خودش بود.
    نه من ارومیه ام... اونجا نه------------------ واللا.
    همزاد تو همشهریته تو دانشگاه.. که به هیشکی رو نمیده کلی هم باکلاسه...
    پدر پسر شجاع های دانشگاه رودر آورده از بس نتونستن حس کنجکاویشون رو نسبت بهش اغنا کنن..
    گفتم که ملت تو کوچه این رو میگن..وگرنه کنجکاویه حتما.. و شاد اینکه اندک آشنایی ای که بوده به اینجاکشونده شده..و حس دوستی..
    تقریبا همون شکلک بود..
    راستی شرمنده من هر کسی رو که باهاش اینجا حرف میزنم با کسی در دانشگاه یا اقوام و... همزاد پنداری میکنم اینجور ی هم یادم میمونن هم اینکه بیشتر بهشون فکرمیکنم
    هرکسی یه دوقلو توشهر ماداره برا خودش....
    ای بابا هر کس یه ظرفیتی واسه نگگه داشتن حجمی از غم یا حتی شادی رو داره.. اگه گفتید منت گذاشتی ولایقم دونستی نه اینکه ناراحتم کنی..
    خیلی هم ممنون این حس کنجکاوی آدما که در واژه نامه کوچه خیابون بهش میگن فضولی.. خیلی اذیت میکرد آدم رو خب../شکلک سرخگونه/
    اون حرف حتما دیگه الان از خودته که نویسندش یادت نمیاد چون گوگل رو سرچ کردم نبود...
    عزیز من این چه حرفیه.. من دید جدیدی رو در آشنایی با تو کشف کردم..
    این غم و غصه ها مثل جنینی مرده انگار همزاد من هستند
    ممنون در هر صورت...:gol:
    آره ديگه كلي برنامه داشتم واسه تالار كه اگه قبول شده بودم تالار الان اينجوري نبود!
    الان هم اصلا فرصت ندارم. هر از گاهي ميام يه سر و گوشي آب ميدم و ميرم.. جان تالار معماري و جان شما:D
    نزارين سوت و كور بشه! خوب؟!
    توكل به خدا... :gol:

    من برم كه دير شد :d
    شرمنده ترنادو عزیز..
    آخرین نوشته انرژیم رو گرفت.. ذاتا هم اگرمینوشتم چیزی برات همش نامفهوم میشد..
    خسته نباشین..:gol::gol:
    قربونت برم... نه عزيزم مشكلي نداره. بزارشون... ميتوني هم قبلش ذكر كني كه منبعشون رو نداري!دست گلت درد نكنه :gol:
    سلام عزيزم . خوبي تو؟ چه خبر؟
    درس هم هي كم و بيش ميخونم... تقريبا تمام درسا رو pارسال خوندم الان بيشتر مرور ميكنم...

    اون مطالب رو آره بزارشون. خيلي هم عاليه. چرا كه نه!
    ممنون:gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا