tornado*
پسندها
834

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من هم همینطور شرمنده من باید برا تک تک نوشته هات چیزی جواب بدم.. حتما این نصفه شب خواهد بود.. شرمنده که الان نتونستم پایاپای بیام.. تو هم آدم خاصی هستی با روحیه ای نو که از جنگهای مدرن روزگار جدید برگشتی..
    به سلامت فعلا عزیز
    مرسی
    شرمنده دیر شد..
    یاد یه چیزایی تو خودم میفتم که نمیتونم زبون به گفتن باز کنم همون که در توئه شاید...
    کاش واقعا حق باما بود کاش اونی که اینها رو دریافت میکنه ذره ای لایقش باشه..
    کاش پرواز این پرنده بی آشیون بی ثمر نبود و در دوردستها هم که شده به درختی سبز دلخوش بود برا نشستن رو شاخه هاش..
    دستی که گرماش یاد همه اون سرمای پرواز رسیدن رو به فراموشی میسپرد..
    کاش هیچ کاشی نبود.. جز همون یه پنجره.. پنجره ای برای دیدن. پنجره ای برای چک جک بارون رو شیشه انتظار
    ای بابا نه دقیقا.. اگه شناختن به این آسونی بود که اونی که تونسته تورو بشناسه و دست به سویت دراز کنه نباید اینگونه آزرده خاطرت میکرد از شدت خوبیایی که داری... و اگه فکر میکنی نشناخته این از مدد واژه ای نزدیک به معنای ایثاراز جانب تو و شاید شاید لذت از ماندن در دنیای افسانه های شیرین بوده . و باعث شده واقعیت لباسی دستنیافتنی از جنسی نایاب و ناپیدا بگیره..
    و شاید همینه که از تو شخصیت خاصی ساخته.. البته این ذهنیت منه...
    منزوی نمیگم هستی ها نه.. ولی همیشه گاردی بسته داری.. و سردی خاصی در نگاه اول بروز میدی..
    شاید برای عرف جامعه ما این یه ایده اله.. و بهترین حالت
    کار جالبیه میتونم بگم.. به خودمون یاداوری کنیم همون پل شکسته رو دوبار رد نشیم شاید.. و یا .. ای بابا ولی من نمیتونم از اینکارا بکنم گرچه خودم دلم میخواد.. اونقدر بینظمم که وقت ندارم برای اینکار زیبا..
    کاش...
    مرسی که این دوا رو به منم دادی.. یادگاری از شما میمونه تو دفتر خاطرات سایتم..
    کاش از دریچه 10 سال آیندم به مشکلات امروزم که آنموقع به فراموشی سپرده میشن یا تعدیل میشن میتونستم نگاه کنم...
    کل کل خیلی باحالی بود. ممنون کلی حال داد. مرسی رفیق
    گل را به سفالینی گلی.. پرنده را در قفسی آهنی
    تو را در اتاق تنهایی خود را رهای از تنهایی
    و خدارا در غم و بی پناهی... طلب دارند.
    --------
    بابت دیشب معذرت میخوام تا صبح خوابم نبرد اونقدر که با خودم گلاویز بودم ولی یارای موندن و خدافظی مثل یه آدمیزاد روهم نداشتم..
    آش نه. من سیب زمینی سرخ کرده میخام.
    اش بخورم دلم درد میگیره.

    لااقل کباب بزار!!!

    اصلا تو با شارلین اش بخورین منم کباب برگ کافیمه
    بیا اینم نقاشی کشیدم:

    نیگا این پسره منم. اونی هم که جلومه پیتزاس. اون دختره هم تویی داری گریه میکنی به منم بده من نمیدم. منم دارم زبون درازی میکنم و میگم: مال خودمه به تو نمیدم
    چقد تو بد اخلاقی. خب گشنمه!!!

    دوست دارم غذا بخورم. تو که نمیدی. اصلا الان میرم خودم سر یخچال از تو هم اجازه نمیگیرم
    این چی هست؟

    من نمیخورم از اینا. از رنگ و بوش بدم میاد. من اش میخوام
    من رفتم اش زن همسایه رو خوردم فحشم داد تا ته کوچه دنبالم کرد.چرا؟
    چرا میزنی؟

    حالا نمیخری لااقل نزن!!!! منم بچه بد و بیتربیتی میشم و از جوب اب میخورم!!!!
    تو که رفتی لالا، زودتر از من
    1- خودم try& error یاد گرفتم
    2- اصلن نفهمیدم چی گفتی :دی
    خودم یاد گرفتم
    ولی اصولی نبید متاسفانه ..

    من برم لالا
    وقته خوابم گذشته
    شب خوش
    این رو از من بشنو
    هیچ وقت معلم یا استاد نشو ...

    مثه خودم توضیح میدی :دی
    سلاام
    خووبی ؟
    زود تند سریع بگو از دستور trim چجوری استفاده کنم
    مرسی از گل زیبات/گرچه نفس کار زیباش کرده/
    همه چی در لحظه آخر مفهومش رو نشون میده
    من با اجازت راه رفتن رو پیش گرفته بودم
    بازم بابت شعر زیبات ممنونم..
    مرسی بابت آواتار زیبات
    خدافظ
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا