.
.
.
-
.
.
.
کفشهایم را میپوشم و در زندگی قدم میزنم...
من زنده ام و زندگی ارزش رفتن را دارد...
آن قدر می روم تا صدای پاشنه هایم،
گوش ناامیدی را کر کند.....
خوب میدانم که گاه کفشها
پاهایم را میزند، میفشرد و به درد میاورد....
اما، من همچنان خواهم رفت..
زیرا زندگی ارزش لنگ لنگان رفتن را نیز دارد...
ماندنی در کار نیست...
گذشته های دردناک را رها میکنم و به آینده نامعلوم
نمی اندیشم...
ولی این را میدانم؛
گذشته با آینده یکسان نیست..
زندگی نه ماندن است نه رسیدن......
زندگی به سادگی رفتن است.
به همین راحتی،
زندگی چقدر آسان است…
ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺭﺍ ﻣﯽ ﮔﻮﯾﻢ…
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﻟﺬﺕ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﻟﺬﺕ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﺍﮔﺮ ﺑﺨﻮﺍﻫﯽ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺭﻧﺞ ﺑﺒﺮﯼ؛
ﻫﻤﻪ ﭼﯿﺰﺵ ﺭﻧﺞ ﺑﺮﺩﻧﯽ ﺍﺳﺖ …
ﮐﻠﯿﺪ ﻟﺬﺕ ﻭ ﺭﻧﺞ ﺩﺳﺖ ﺗﻮﺳﺖ..
قصد داشتم دست اتفاق را بگيرم, تا نيفتد !
اما امروز فهميدم که اتفاق خواهد افتاد،
اين ما هستيم که نبايد با او بيفتيم ...!
ﺑﺮﺍﯼ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻋﺰﯾﺰﺗﺮﻧﺪ !
ﭼﻪ ﺁﻧﻬﺎ ﮐﻪ ﻓﻘﻂ ﺩﻭﺳﺘﻨﺪ ...
ﺧﺎﻃﺮﻩ ﻫﺎﯼ ﺧﻮﺏ ﺑﺴﺎﺯ ...!
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﺑﺮﺍﯾﺸﺎﻥ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺭﻭﺯﯼ ﻫﺮﭼﻪ ﺑﻮﺩ ﮔﺬﺍﺷﺘﯽ ﻭ ﺭﻓﺘﯽ؛
ﺩﺭ ﮐﻨﺞ ﻗﻠﺒﺸﺎﻥ ﺟﺎﯾﯽ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﺑﺎﺷﺪ،
ﺗﺎ ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺑﮕﻮﯾﻨﺪ ﮐﺎﺵ ﺑﻮﺩ؛
ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﺳﺖ ﺩﺭﺍﺯ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﺑﺎﺷﯽ؛
ﻫﺮﺯﮔﺎﻫﯽ ﺩﻟﺘﻨﮓ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﺷﻮﻧﺪ...
ﻣﯽ ﺩﺍﻧﻢ ﺳﺨﺖ ﺍﺳﺖ
ﻭﻟﯽ ...!
ﺗﻮ ﺧﻮﺏ ﺑﺎﺵ ﺣﺘﯽ ﺑﺎ ﺍﻧﮑﻪ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺑﺪ ﮐﺮﺩ،
ﺭﻭﺯﯼ ﻣﯽ ﻓﻬﻤﺪ ﻫﻤﺎﻥ ﺳﺎﺩﻩ ﺑﻮﺩﻧﺖ ﮐﻢ ﻧﺒﻮﺩ...
سلامممممممممممم
چطوریییییی؟
چه خبرا؟
خوبی یوسف جان؟ خوشحال شدم به یادم بودی
برو
منم از همین تریبون تشویقت میکنم
بوقتشم وارد عمل میشم خخخخخخخ
کار ب جاهای باریک میکشه:|
بذا بیاد بعد
اصن تو مودش نیستم:|
شکر
... خوبم خوبم
چ خبرا خاله؟؟خوبی؟؟خوشی؟
میسی خالم
بله....
[IMG]
آواتارت بت نمیاد :|
اوهوم.یادمه.قشنگه خدایی....
خواهش میشود قابلی نداشت
سلام ممنون ب تاپیک تحلیل شخصیتم اومدید
درسته. ولی اون چطور به خودش اجازه میده بعد از حرف اول من اونم از زبون بابام، بیاد یه شکلک خنده بذاره (اولش مثبت فکرکردم و به خودم نگرفتم..... ولی بعدش فهمیدم اون شکلکو هم واسه من گذاشته بوده). بعدم بیاد با پوزخند مسخره کنه. به قول .مدیر ِ .....!! : ..........!!!!!.... شایدم ..........!
فرناز عزیزم تسلیت...
:|....... -
بارگذاری...
-
بارگذاری...
-
بارگذاری...
)
