tanhatarin_asb-3
پسندها
644

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • من شماره اي رو كه نشناسم گوشي بر نميدارم.......... يعني اگر زنگ بزني شمارت رو نميشناسم بعد ممكنه گوشي بر ندارم
    منم رفتم اما فردا يك سر ميام روي شماره بحث كنيم

    خدا حافظ
    دوست ندارم با اين پيشنهادم اين دم آخري ناراحتت كنم....قول بده اگر قبول نكردي نارحت نميشي
    بگم!!!!!!!!!!! شايد بدت اومد .... اون موقع نگي من بدم- نامردم و...
    نميدونم شايد راه حلم يك جور خيانت باشه ...............
    يكبار به يكي گفتم ميخواست من رو بكشه...... (منظورم راه حله)
    واي مامانم برنج گزاشته روي گاز تا من مواضب باشم......اما سوخت
    خوب تو بگو من چكار كنم ؟ من الان همون كار رو انجام ميدم
    چرا ديگه خيلي برام مهمه كه الان ...... دارم ميتركم

    الان نميدوني چقدر سخته دارم آهنگ داريوش گوش ميدم(غمگين هم ميخونه) از پنجره اتاقم غروب رو ميبينم.......:crying::crying::crying:
    من بدم..................... باشه

    خوب پس من رفتم ...................................... فقط برام دعا كن تويي پروژم موفق بشم

    راستي ميدوني توي اين مدت ما چند ساعت با هم گفتگو كرديم؟
    آبجي جون ساعت 8 شد و تو نيومدي .............................. پس قرار بعدي ساعت 10 امشب
    ولي من دوست دارم براي اخرين بار با هات حرف بزنم.............. تازه گفتم اگر بتونم برم حالا تو بيا شايد نرفتم

    من خيلي دوست هاي ديگه اينجا دارم كه دلم نمياد از پيششون برم مثل : علي(Dr ali)،امين البته شماره اين ها رو گرفتم

    پس ساعت 8 يعني دو ساعت ديگه منتظرم..................

    بقول شعر روي عكس: هردو چشمان تو دنيايي من است..........................گر نميبينم تو را يادت نگهدار من است



    تو را در راهم
    ساعت 6 غروب منتظرت هستم

    ديگه فكر كنم اين آخرين باري باشه كه ميام باشگاه (البت اگر بتونم به اين اعتياد اينترنت غلبه كنم:) 9
    الان مثلا شما داريد درس ميخونيد ديگه..................... اما تو حرف دلت رو نزدي
    چرا اينجا پيام دادي

    نه بابا من كه اينقدر ساده ام بهم مياد خون خوار باشم .....ساده روستاي با رگه هاي مشكي
    آخه داداشها خيلي خيلي خواهرهاشون رو دوست دارند

    پس الان تويي دانشگاه با دوستات و همكلاسي هات نشستيد به من ميخنديد نه

    يك چيز ديگه يعني الان همه پيام هاي من رو اون دوستت خونده
    آخه داداشها خيلي خيلي خواهرهاشون رو دوست دارند

    پس الان تويي دانشگاه با دوستات و همكلاسي هات نشستيد به من ميخنديد نه

    يك چيز ديگه يعني الان همه پيام هاي من رو اون دوستت خونده
    واي يعني داداشات خونه هستند ........................ نيان منو بكشن
    الن رفتم تويي اون تاپيك كه داشتيد بحث ميكرديد حال همشون رو گرفتم
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا