succulent
پسندها
408

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

    می خاهی کودک باشی

    کودکی که به هر بهانه ای به اغوش غمخاری پناه می برید

    و اسوده اشک می ریزد

    بزرگ که باشی

    باید بغضهای زیادی را بی صدا دفن کنی


    دلــتـــنـــگــی پـــــیـــچـــیــده نــــیـــســـتـــــ . . . !


    یـــــکــــ دل . . . ! یـــــکـــ آســـمــــان



    یـــــکــــ بــــغـــض



    و آرزو هــــای تــــــرکـــــ خـــــورده



    . زن ها به طرز عجیبی محتاج لحظه هایی هستن که نازشون خریدار داره. میدونی؟ این ویژگی زنه. گاهی غصه هاش مجبورش می کنه به گریه. خیلی پاپی دلیل گریه اش نشو. همیشه نیازی نیست دنبال دلیل و چرا باشی تا بتونی راه حل نشون بدی گاهی فقط باید بشنویش. بذاری تو بغلت گریه کنه و بعد فقط دستش رو بگیری و ببریش بیرون یه هدیه کوچولو براش بگیری و بگی که چقدر خوشگله. ازش تعریف کنی و باهاش حرف بزنی. یاد بگیر که با مردونگیت غصه هاشو آب کنی نه از غصه آب بشه. اگر هم پای فاصله در میونه کافی هست که نازش کنی. بهش زنگ بزنی و باهاش حرف بزنی. اگر بازم گریه کرد و آروم نشد دلسرد نشو. باز هم صداش کن. عاشقانه صداش کن، حتی اگر واقعا خسته ای. قول میدم درست اون لحظه ای که داری فکر میکنی این صدا کردنا فایده ای نداره و نمی خواد حرف بزنه و می خواد تنها باشه، بر می گرده طرفت و توی آغوشت خودشو رها می کنه و . . . زن ها هیچ وقت این لحظه ها رو که پاش وایسادی، فراموش نمی کنن و همه انرژی رو که براش گذاشتی، بهت بر می گردونن...
    حکایت رفاقت من با تو حکایت قهوه است که امروز به یاد تو تلخ تلخ نوشیدم....

    که با هر جرعه بسیار اندیشیدم که این طعم را دوست دارم یا نه؟؟

    و آنقدر گیر کردم بین دوست داشتن و نداشتن که انتظار تمام شد ان را نداشتم...

    و تمام که شد فهمیدم باز هم قهوه میخواهم .. حتی تلخ تلخ!!
    او نماز می خاند و من اواز

    عقایدمان چقدر با هم فرق دارد

    او خدای خودش را دارد من خدای خودم را

    خدای او بر روی قاعده و قانون است و از قدیم بوده

    خدای من براساس تجربیات و نیازم است و هر روز کاملتر از دیروز

    او خدا را کنج خانه و معجزه می بیند

    من خدا را در درون خودم...در قطره ای باران...بغضهایی پر از اشک

    در شادی از ته دل..در ثانیه به ثانیه از زندگیم

    او جلوی خدایش سجده می کند

    ولی من در اغوش خدایم ارام می گیرم

    نمی دانم؟!!!

    خدای من واقعی تر است یا او؟؟؟؟؟!!!!!
    مـواظـب خـودت بـاش

    زلال که بـاشی

    دیگـران سنـگ های کـف رودخـانه ات را می بینـند

    بـر می دارنـد نشـانه می رونـد درسـت سـوی خـودت
    گاهی دلت از سن و سالت می گیرد

    می خاهی کودک باشی

    کودکی که به هر بهانه ای به اغوش غمخاری پناه می برید

    و اسوده اشک می ریزد

    بزرگ که باشی

    باید بغضهای زیادی را بی صدا دفن کنی

    «من خدایی دارم، که در این نزدیکی است،
    چهره اش نورانیست،
    گاهگاهی سخنی می گوید، با دل کوچک من،
    ساده تر از سخن ساده من
    مرا می فهمد،
    مرا می خواند،
    مرا می خواهد،
    همه درد مرا می داند،
    یاد او ذکر من است،
    در غم و در شادی
    چون به غم می نگرم،
    آن زمان رقص کنان می خندم،
    که خدا یار من است،
    که خدا در همه جا یاد من است»


    [IMG]


    [IMG]

    [IMG]

    [IMG]
    یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت... پرسیدم چرا برگشتی؟.. گفت : فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن.. 20 تا فرشته تو دنیا هست که 10 تا شون خوابن و 9 تاشون دارن بازی میکنن یکیشون هم داره این پیام و میخونه... این پیام جک نیست یه واقعیته.. فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیام و به 10 تا از دوستات بفرست حتی به من.. اگه 5 تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سورپرایزت میکنه...
    .............
    به امید خدا
    دانشجویی به استادش گفت: استاد اگر شما خدا را به من نشان دهید عبادتش می کنم......و تا وقتی خدا را نبینم عبادتش نمی کنم.......
    استاد به انتهای کلاس رفت و گفت ایا مرا می بینی؟
    نه استاد......وقتی پشت من به شما باشد مسلما شما را نمی بینم!!!!
    استاد کنار او رفت و نگاهی به او کرد و گفت:
    تا وقتی به خدا پشت کرده باشی هرگز او را نخواهی دید
    مرا اینگونه باور کن...

    کمی تنها ، کمی خسته

    کمی از یادها رفته...

    خدا هم ترک ما کرده

    خدا دیگر کجا رفته؟؟؟

    نمیدانم مرا آیا گناهی هست؟؟؟

    که شاید هم به جرم آن غریبی و جدایی هست...

    مرا اینگونه باور کن...

    کمی تنهاکمی خسته ...
    اهنگ بی کلام که می دونی چیه؟

    این عکس هم یه سمفونیه

    که با هیچ نتی نمیشه شرحش داد...



    هیچ وقت نگو رسیدم ته خط....

    "اگر هم احساس کردی رسیدی ته خط"....

    یادت بیار که معلم کلاس اولت گفت:نقطه سر خط.....
    باران که می بارد

    گام بر می دارم و قدم زنان می روم

    زیر باران رفتن را دوست دارم

    اشکهایم را کسی نمی بیند

    تمام خاطراتم را دوباره خیس می کنم

    حس می کنم دوباره زنده شده ام

    از تلخی روزگار می گویم و به دست باران می سپارم

    از سختی ها از نامردی ها

    از بخت بد و اقبال شوم

    همه را به دست باران می سپارم

    باران نیز می شوید و پاک می کند

    باران زندگی دوباره را به یادم می اورد

    توان راه رفتن به من می دهد

    در این جاده باریک من و باران تنهای تنها هستیم

    هر قدر می بارد من سبک و سبکتر می شوم

    اما می ترسم از رنگین کمان هفت رنگ پس از باران

    دوباره روزگار از نو اغاز خواهد شد

    پس خداوندا مگیر بارانت را زمن حتی برای یک لحظه
    یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت... پرسیدم چرا برگشتی؟.. گفت : فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن.. 20 تا فرشته تو دنیا هست که 10 تا شون خوابن و 9 تاشون دارن بازی میکنن یکیشون هم داره این پیام و میخونه... این پیام جک نیست یه واقعیته.. فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیام و به 10 تا از دوستات بفرست حتی به من.. اگه 5 تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سورپرایزت میکنه...
    .............
    به امید خدا
    تقصیر من است که کم می آیی

    هرگاه شدم اسیر غم می آیی

    این جمعه و جمعه های دیگر حرف است

    آدم بشوم، سه شنبه هم می آیی!!!

    :gol:˙·٠•٠"˙·٠ امامت‌ و ولايت‌ مردي كه‌‌ كاروان‌ امت‌ محمد (ص) را به‌ كعبه‌ مقصود می رساند تهنیت باد "˙·٠•٠"˙·٠•:gol:



    پرواز در هوای خيال تو ديدنی ست
    حرفی بزن که موج صدايت شنيدنی ست
    شعر زلال جوشش احساس های من
    از موج دلنشين کلام تو چيدنی ست
    يک قطره عشق کنج دلم را گرفته است
    اين قطره هم به شوق نگاهت چکيدنی ست
    خم شد- شکست پشت دل نازکم ولی
    بار غمت ـ عزيز تر از جان ـ کشيدنی ست
    من در فضای خلوت تو خيمه می زنم
    طعم صدای خلوت پاکت چشيدنی ست
    تا اوج ، راهی ام به تماشای من بيا
    با بالهای عشق تو پرواز ديدنی ست
    تو نیستیُ دلمباغ بی آفتابی ست

    که گل هایش مرده اند !
    تو می دانی
    حال گلی را
    که روی آن راه می روند ؟!
    عشق... با هم صعود کردن نیست...



    عشق در وقت سقوط با هم بودن است...!!!
    مگسی را کشتم

    نه به این جرم که حیوان پلیدی است، بد است

    و نه چون نسبت سودش به ضرر یک به صد است

    طفل معصوم به دور سر من می چرخید،

    به خیالش قندم

    یا که چون اغذیه ی مشهورش تا به این حد گندم!!!

    ای دو صد نور به قبرش بارد؛

    مگس خوبی بود...

    من به این جرم که از یاد تو بیرونم کرد،

    مگسی را کشتم ...!

    حسین پناهی
    ياد بگذشته به دل ماند و دريغ

    نيست ياري كه مرا ياد كند

    ديده ام خيره به ره ماند و نداد

    نامه اي تا دل من شاد كند


    خود ندانم چه خطائي كردم

    كه ز من رشته الفت بگسست

    در دلش جائي اگر بود مرا

    پس چرا ديده ز ديدارم بست


    هر كجا مي نگرم، باز هم اوست

    كه بچشمان ترم خيره شده

    درد عشقست كه با حسرت و سوز

    بر دل پر شررم چيره شده
    یه فرشته فرستادم تا مراقبت باشه اما برگشت... پرسیدم چرا برگشتی؟.. گفت : فرشته ها نمیتونن مراقب فرشته ها باشن.. 20 تا فرشته تو دنیا هست که 10 تا شون خوابن و 9 تاشون دارن بازی میکنن یکیشون هم داره این پیام و میخونه... این پیام جک نیست یه واقعیته.. فردا بهترین روز زندگیت خواهد بود. این پیام و به 10 تا از دوستات بفرست حتی به من.. اگه 5 تا برات برگشت مطمئن باش کسی که دوسش داری سورپرایزت میکنه...
    .............
    به امید خدا
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا