من که باشم که بر آن خاطر عاطر گذرم//لطفها میکنی ای خاک درت تاج سرم
دلبرا بنده نوازیت که آموخت بگو//که من این ظن به رقیبان تو هرگز نبرم
همتم بدرقه راه کن ای طایر قدس//که دراز است ره مقصد و من نوسفرم
ای نسیم سحری بندگی من برسان//که فراموش مکن وقت دعای سحرم
خرم آن روز کز این مرحله بربندم بار//و از سر کوی تو پرسند رفیقان خبرم