sheyda_star
پسندها
1,068

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • و مادر عزیزتر از جانم مرا میخواند....
    آیا میتوان نرفت...؟؟

    ولی نمیشود هم که قبل از دیدار شما رفت
    دلم صحبت با شما را میخواهد...اما چه میشود کرد..؟؟؟...(گریه )
    مهمونی خونه پدر بزگم بود....اونجا که میریم تازه یه ذره شلوغ میشه....
    شما که هر روز تو خونتون مهمونیه که.....
    هزار ماشالله...کم نیستید که.....(شوخی میکنم.....:biggrin:)

    خوش به حالت....:cry::cry::cry::cry::cry::cry:
    شیدا بیا بیا که کلی تعریف دارم برات بکنم........:w42:

    ببخشین نبودم دیروز...دستم به دوباره به گروه بند بود....:w06::w06::w06::w06:
    خبر خاصی نیست عزیزم...فقط هوا خیللللی گرمه..مگه نه:gol::gol:
    جای شما خیللللی خییلللی خالی ...سمت اراک...

    شما خوبی..چندروز من نبودم چه خبرا؟؟؟
    سلام شیدا جون الهی قربونت برم بالاخره یکی پیدا شد که نگران مام باشه...

    رفته بودیم ولایت
    دوست عزیز
    پنجشنبه ها منتظر حضور پر انرژیتون در تاپیک راز هستیم
    سلام
    بازه که
    ببخشید کار پیش اومده ،باید برم
    مراقب خودت باش و شاد باشی :))
    شیدا جان من باید برم...
    خیلی دلم میخواد بشینیم حرف بزنیم...
    این قدر حرف های خنده دار دارم برات تعریف کم.....:biggrin:
    خنده دار که نه...همین جور جالبه...

    شب مهمونی هستیم....
    تا آخر شب طول میکشه فکر نکنم بتونم بیام...:cry::cry::cry:
    عجب آشی.....عمرا جای دیگه بتونم یه همچین آشی به این خوش رنگی...به این خوش طعمی بخورم....
    واقعا که آشپزیت بیست بیسته...
    دست گلت درد نکنه....
    باز هم از این کارا بکنین...
    انشالله آش پشت پای شما را بپزیم.....
    ممنون عزیز لطف دارین شما
    اگه کمک از دستمون بربیاد خوشحال میشم ممنون
    نه بابا پشتکارمون کجا بود فقط با زندگی داریم میجنگیم نباید باخت
    ممنون
    اره اون موقع شیفت شب تو بخش کنترل کیفی یه کارخونه تولید قطعات خودرو کار میکردم صبح هم میرفتم دانشگاه
    زندگیه دیگه کاریش نمیشه کرد
    اره من تموم کردم الانم اگه رسمی رو در نظر نگیریم 10 ساله جدی کار میکنم ولی استخدامیم 3 ساله
    ممنون عزیز
    ممنون عزیز
    نه هستیم خدمتتون میرم سر کار دیگه باید خرجمون ردیف کنیم یه جورایی
    به به ابجی شیدا
    چه خبرا؟ کم پیداشدین
    پیدا کردین به منم خبر بدین
    پسر من نیست که......

    من اینجا واسطه ام......

    کمسیون میگیرم...

    کمسیون من هم یه گاز از لپهای آواتارتونه!!:d
    اوکی.....نو پرابلم

    اما از الان ترشیده بگیرش خواهر.....

    قاتل خواستگاراش منم

    مرحمت زیاد:d
    ولی ما میخوایمش....

    به جان منوچ(اسم این پسرست) نمیزارم کسی بجز منوچ بهش برسه.....

    عروس خودمونه!!!

    خون میریزیم:d
    تو ترکه....

    از روزی یه باکس به روزی 4 نخ رسیده.....

    عشق این آواتار شما دیوونش کرده حاضره 7 تا مرده هم بشوره....

    بچه خوبیه....
    ببخشید خواهر برای آواتارتون خواستگار پیدا شده.....این کوچولوی مارو به غلامی قبول میکنید؟؟:D

  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا