shadmehrbaz
پسندها
4,364

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • دهه
    نبینم به ارغو بد بگیا:razz:
    با من طرفی.
    اخراج دائم میشی (یه چیزی تو مایه های پودره :دی)

    اساسا اعتماد به نفست منو کشته!!!!:D:biggrin:
    خب پس اگه این بوده که
    دیگه مطمئن شدم میگفتم خیلی زشته
    و حتما تو پستای بعدیمم تاکید شدید داشتم رو این قضیه :D

    اواتار ارغو رو یادته؟ :دی
    من فقط مال مریمو یادمه ...:D

    اتفاقا از وقتی تو رو دیدم این حس تقویت شد
    بهتر نشد که بدتر شد! :D
    پس چرا من مال تو رو یادم نیست؟
    ولی هر چی بوده حتما من میگفتم خیلی زشته!
    کلا بدسلیقه ای دیگه...:D

    دلم برای بچه های قدیم خیلی زیاد تنگ شده...:w05:
    به سلام شادنه!:D
    خوبی؟
    مرسی سلامت باشی.

    اره اواتارم همینجاست که
    گذاشتم یادم نره بچگیامو :دی
    توی نظرتو بگو راجع به اوتار نفر قبلی همه میگفتن نگاش یه طوریه :biggrin:

    خو اون در یک نگاهش کو؟؟ :دی

    ایضا شما نارنجی :دی
    شاااااااااااااااااادی مرسی مرسی ..خیلی لطف کردی ...ممنونم.
    ..
    سلام داشتم پستهای قدیم رو ورق میزدم گفتم یادی از بچههای قدیم بکنم
    انشالله خوب باشید
    اون اولی و آخریش بود!!
    البته قصد دارم تمومش کنم....
    انشاالله
    من25سالمه.
    عاشق نوشتنم....
    همین که قراره فکر کنی ببینم منو حلال میکنی یانه ....!!
    من اینجاممممم..چرا داد میزنی؟! من بازگشتم مهند بیگ:w12:
    خوفیییی .....؟! در پناه آقا خوشی؟!!!!:w01:
    المینا اسم شخصیت اول داستانمه که نصفه ولش کردم!
    یه اسم کاملا تخیلیه که در عالم خارج وجود نداره.....کاملا ساختگیه...
    نه ..... اینطور نیست....بهش ال اضافه نکردم:biggrin:
    ممنون از این همه لطفتون!!!!!!!!!!!!:redface:
    اصلا نمیدنم چی باید بگم!!!:confused:
    دیگه کم کم داره خوابم میگیره..:)
    اونور کجاست؟؟
    چرا اونروز جوابمو ندادی؟؟؟
    شما همیشه اینقدر بزرگواری؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!!
    پس خبرش از شما!!!
    منتظرم!
    درپناه امام زمان:gol:
    سلاااااااااااام
    آخی....
    چقد دلم برات تنگ شده بود!
    اتفاقا الان یکی آواتارش شادمهر بود یاد تو افتادم :smile:
    من که عذرخواهی کردم....:redface:
    الان باید چیکار کنم که شما منو حلال کنید؟؟!!:surprised:
    حالا باید لوم بدی :redface:

    نه اونجا هم قبلا همین اسمو داشتم بعد گذاشتم تبسم :smile:
    سلام
    مثل اینکه اون تاپیک رو حذف کردن!!:surprised:
    مبخواستم نظر شما و جواب خودمو پیدا کنم.....نیستش دیگه!:razz:
    اصلا جمله تونم یادم نیست...
    فقط چیزی که یادمه اینه که برداشت من از حرفتون این بود که اسلام مخالف شادیه!:eek:
    به هرحال اگه منظورتون این نبوده....من عذرخواهی میکنم:gol:
    اگرم این بوده که بازم بهتون پیشنهاد میکنم اطلاعاتتونو ببرید بالا.;)
    والبته اگر کمی هم مودب تر باشید بهتره!!:redface:
    موفق باشید و درپناه امام زمان:gol:
    سلام.ولی تا جایی که من یادمه یزد گرایش متالورژی داشت نه سرامیک؟!!من میبد یزد خوندم
    از کجا فهمیدی سارا هستم؟ :w20:

    اینم :smile: که عروسک دوست دارم :redface:
    واقعا! كِسي قدر تورو ندونسته! بيخيال مجسمه! از اين به بعد هم كسي نميدونه!:d بله! پَ چي؟! رفيق همينه ديگه:d بيچاره مونا:پي :d
    بیـا یه دست شطرنج بازی کنیم. هر چند میدونم می بازی!
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا