خواهش میکنم ؛ شکست نفسی نفرمایید ؛
به قابلیت هاتون در عرصه ی ادبیات ایمان دارم ؛
با نظرتون موافقم ؛ حس خوبی داره ؛
و اون بخش نوشتارتون هم کاملا صحیحه که گفتین :
((( درسته اینجا آدما هم را نمی بینن
ولی همیشه اون کسایی که باهاشون هم کلام شده از اول می شن براش خاطره ، واسه همین اونا که نیستن حس مثل همیشه نبودن بهش دست می ده
چی گفتم اصلا !))).
چند وقت پیش ، یه بار با نغمه بانو هم در همین رابطه صحبت کردیم .و اونم نظرش مثل من بود . قدیما یه چیز دیگه بود.
اصلا هر چیزی قدیمیش بهتره :دیییییی
بی صبرانه منتظر ترنومتر هستیم شهناز بانو جان ِ عزیز ؛ فقط از همین الان اعلام میکنم که بی ادعا وارد میشما .