sh85
پسندها
8,892

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • چی بپرسیم دیگه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

    اخه فرصتی نداشته ...مامانم سر بزنگاه گرفته بودش...
    فک کردم رفتی معصومه...


    بابا یخورده دست بجنبونین...یهو دیدید امد و ما به 100 تا هم نرسوندیمش
    اهان... الآن یادم افتاد. اما دورادور خدمت رسیدم و زیاد افتخار نداشتم.
    خب دروغ به ذهنش نرسیده فرار می کرد، مادرت که نمیذاشت دنبالش! عجب آدم جالبی بوده...
    زوینا=>ارش زهرا و رقیه ...یعنی چی؟
    مریمی=>اره راس میگی...پس بپرس :دی
    بازم مریمی=>ماشالا به این همه فعالیت :دی
    تو خودت تنهایی میرسونیش به سیصد :دی
    منم یه پنج شش تایی پیام میفرستم کمکت
    شبنمی خوب واسم سواله دیگه...اگه از این سوالا نپرسیم چطور تعداد پیاما رو ببریم بالا:دی
    گذاشتم که کجا زندگی می کنم:
    خیلی دور خیلی نزدیک!
    ایرانی...
    چون معنیشو گفتم دیگه نمی گم!
    آرش، زهرا، رقیه ...
    اره دیگه...امده زنگ زده...هنوز دستشو از رو زنگ بر نداشته مامانم درو باز کرده....وای خیلی خنده بودااااااا...
    مریمی=>نرووووووو...من مختار نمیبینم :دی

    زوینا جون=>من همون مرمت گر جوونم :دی
    مردم آزاری به من نیومده انگار :دی
    کجا بودی شبنم نبودی؟ دلم تنگیده بود
    آره خودمم. کاربریم رو عوض کردم.
    می بخشین اسمتون رو هنوز نمی دونم...

    چه خوشحالی بشه! یعنی مادرت فهمیده بود که قصد داشته مزاحم بشه؟ عجب سوتی داده اون پسر! یه دروغی ،چیزی...؟
    والا....منم میدیدم این همه پیام دارم خوشحال میشدم :دی


    چن بار اومدن تو پروفایلم واسه اسپم...ولی شکست خوردن :دی
    زوینا کجا زندگی میکنین؟اسمت کجاییه؟معنیش یعنی چی؟(میدونم گفتی اما من فراموش کردم)
    اسم خواهر برادرانت هم بگو بی زحمت(خیجالت)
    اِ...میشناسمت
    همون اواتوری که چهره یه ادم غمگین بود داشتی...درسته؟


    --------
    معصومه جون جیزه این کارا :دی
    نخیر جانم...انگار بعدش دعواش کرده بود که دیگه از اینکارا نکنه:دی


    بابا های کلاااااااااااااااس
    خوبه که حداقل افتخار آشنایی با دو نفر رو پیدا کردم که یکیشون مدیر شهناز هستش!
    بازم سلام عرض می کنیم. چه حالی میشه وقتی اومد ببینه کلی پیام داره و هیچکدومش مال خودش نیست...!

    بیچاره اون پسر.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا