اهان... الآن یادم افتاد. اما دورادور خدمت رسیدم و زیاد افتخار نداشتم.
خب دروغ به ذهنش نرسیده فرار می کرد، مادرت که نمیذاشت دنبالش! عجب آدم جالبی بوده...
خوبه که حداقل افتخار آشنایی با دو نفر رو پیدا کردم که یکیشون مدیر شهناز هستش!
بازم سلام عرض می کنیم. چه حالی میشه وقتی اومد ببینه کلی پیام داره و هیچکدومش مال خودش نیست...!