sayyah archi
پسندها
1,028

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • بلللللللللللللللللللللللله . اومدم دیدم خیلی جالبه یکی از همون ایده های ارزوی صورتی جلسات یوگا است ؟
    درسته .
    کار خوبی است . حتما" می ام ولی با اندکی خجالت بر سر نداشتم وقت کافی .
    دیرو زود داره سوخت و سوز نداره .
    مرسی . دوست خوبم . کمک ها را می توانی به حساب بانکی موسسه بریزی که دوستان پول ها را در اخر ماه برداشت می کنند و می روند خرید .
    حتی می تونی اعلام امادگی کنی در یکی از خریدها همراهشون باشی .
    همه می تونند بروند تا در کار خداپسندانه شرکت کنند .
    یاداوری می کنم که از عابر بانک خودتون به این حساب نمی شود پول ریخت .چون حساب مشترک است و کارت عابر ندارد .

    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=30421
    این هم ادرس شماره حسابها
    سلام فاطی جون . خب هیچی می تونی روز موعود بری ؟

    مشکلی نداری .

    متاسفم که نمی تونم بیام چون امتحان دارم .

    ضمن این که می دونی تهرانی نیستم بعدش هم باید برگردم شهرم .

    ما قراره همگی نظر بدیم تا یه روزی یه جای زیر آسمون شهر بزرگ طهران خودتون ؛یه نمایشگاه خیریه راه بندازیم .

    در مورد اطلاعیه هم من به دوستان گفتم که اطلاع رسانی کنیم . اما موافق کامل نیستن .
    معتقدند که با توجه به اعضای کثیر سایت و تجمع دختر و پسر در یک مکان عمومی ان هم در شرایط امسال

    درد سر ساز خواهد شد . برم تاپیک ببینم چه تصمیم گرفته اند . برمی گردم .
    من مشكلي ندارم.بنويس فقط من كم به بهشگاه سر ميزنم.اشكالي نداره؟؟؟اگه نداره بنويس
    کبوتر قلبم این روزها می خواهد
    رها شود از قفس دل
    و پر بگیرد تا " تو "
    تا بر مژگانت دخیل ببند د
    و در سایه داغ هرم نگاهت آرام بگیرد !
    خلاصه اصل کلام الان همه تصمیم گرفتیم که یه جا جمع شیم و با هم یه فکری در بهبود اوضاع کنیم و شایدم بخواهیم یه نمایشگاه تاسیس کنیم .

    که شما می تونی به حرف یکی از بچه ها ماکت های معماری ات را برای فروش بیاری و از این جور کارا .
    کنسرت راه بندازیم و گروه موسیقی بیاریم و خواننده و خلاصه الان بحث روی این است .
    خواننده محترم شما هم قدم بزار وری چشای ما و تشریف بیار و به عنوان یک کار خدا پسندانه از تمامی امکانات فعلا" را نیاخته شده ما استفاده کن . اخیش خسته شدم انقد حرف زدم
    آره گلم .
    یکی بود یکی نبود غیر از خدا ...:)

    اواسط سال 86 اگر اشتباه نکنم خیریه این جا افتتاح شد (همشون نوزاد چند ماهه هستند مکانش هم طرفهای تجریش است یادم رفت کدوم قسمت ها ) سپس اعضای ان مشتمل بر چند نفر مهرداد پیشنهاد دهنده و مدیر تالار و نازی مو اتوسا و غیره حسابی افتتاح کردندتا اعضای باشگاه که از سرزمین پهناور قصه ها عضو این باشگاه هستند
    در کار خیر ان شریک شوند .
    سپس جونم برات بگه انها رفته رفته دلزده شدند چون اعضا که زیاد بودن هرکدوم اگر ماهی 3 هزار تومن هم به حساب می ریختن که نمی ریختند ! حساب کن چه مبلغ کلانی می شد .
    اما افسوس که سه ماهه شروع سال 88 جمع کمک ها انقدر که ما گلومونو پاره کردیم بابا کمک کنید شد 200 یا 300 هزار تومن
    .با این مبالغ یه سری چیز ها می خرند .پوشک بچه . شیر خشک .تاید .پارچه .
    قهری با من ؟
    به حرف خواهر بزرگترت گوش بده :)

    ابجی خانوم شما که دست کم می تونی بری جای ما رو خالی کنی لطف کن تشریف بیار هماهنگی است . همه دوستانت رو هم وردار بیار .

    از ما گفتن . شربت و شیرینی مجانی بخورید به حساب خودتون .

    پارک طالقانی 25 تیر ماه سال جاری .
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=96749
    گمشده ....!

    من تو را اي عشق از کف داده ام!
    هم خودم را، هم تو را گم کرده ام

    آن من عاشق، من ديوانه را
    من نميدانم کجا گم کرده ام!

    من نشاني هاي خود را ميدهم
    يک نفر بايد مرا پيدا کند

    يک نفر بايد که با طوفان عشق
    برکه‌اي خشکيده را دريا کند ...
    زنده بودن بی شوق ....

    آه ای مطلع صبح
    کاس میشد که دل خسته ی من
    زندگی را از نو آغاز کند
    چشم دیگر به جهان باز کند
    دل نگنجد به برم سینه تنگ است دریغا قفس است
    کاش میشد که رهی باز کند بگشاید پرو پرواز کند
    ای پرستوها ای چلچله ها
    کاش میشد که به همراه شما
    بپرم سوی بهشت
    خالی از حسرت وناکامی ها بی سرانجامی ها
    دورازاین
    چهره های همه آلوده به رنگ
    رنگ پاکی وصفا
    وبه باطن دلها همه سرد
    همه خاموش وسیاه سینه های همه لبریز ریا
    آه ای سنگ صبور
    کاشکی در دل من صبر توبود
    کاش میشد که تحمل کنم این مردم را
    زندگی چیست مگر؟
    زندگی زندانست ودرآن زنه بودن بی عشق بی شوق
    زنده بودن تهیاز شور حیات خیمه شب بازی بس مسخره ای است
    در دل یک زندان آه بازیچه شدن چه غم جانکاهی است.
    مردم از درد و كسي نمي ايد به بالينم هنوز
    مرگ خود ميبينم و رويت نمي بينم هنوز
    بر لب امد جان و رفتند اشنايان از سرم
    شمع را نازم كه مي گريد به بالينم هنوز
    اروزو مرد و جواني رفت و عشق از دل گريخت
    اما غم نمي گردد جدا زجان مسكينم هنوز
    آره طفلي... راس ميگيااا
    ميگم براش دعا كنيم خوب ميشه؟ :دي
    امشب بيشتر تمركز ميكنم روش :))
    ميگم موافقي گوش اين سجاد رو بپيچونيم خوبش بشه؟ :دي
    هي مياد همه رو تحريك ميكنه... همشم كه تقلب ميكنه :دي
    سلام فاطمه جان....
    نميدونم توهم بود يا چي بود كه صب خيلي زود يا نصفه شب بود تقريبا، ديدم از طرفت انگاري برام انرژي مياد......
    حتي يادمه گفتم فاطمه جان رسيد!!!! حس كردمت.... نميدونم واقعا حقيقت داشت يا توهمي شده بودم... شايد اون موقع خواب بودي، يا شايدم داشتي واقعا انرژي ميفرستادي...
    خلاصه ديشب هيچ كدومتون نذاشتيد بخوابم :دي مخصوصا خودت :دي
    ممنون عزيزم.... به خدا انرژيم با شماها چندين برابر شد...
    ميدونم كه ميرسم... دلم ميخواس اين هفته كه مياد حتما بهش برسم... البته به مقدماتش كه گفتم...
    با كمك شما عزيزان حتما بهش ميرسم... شك ندارم... امروز اصلا يه روز خوب بود برام....
    ايشالا همه با هم به خواسته هامون به زودي برسيم...
    گلم احساس کردم اشتباه کردی!ولی ای کاش همیشه از این اشتباهات زیبا بکنیم!!!!!!!!!!
    چشم عزيزم.... مگه ميشه؟
    به خدا اسامي رو يادداشت كردم، براي همه هم دعا كردم... بعد نمازهام هم حتما اين كارو ميكنم... فكرشو بكن... اسامي‌من غير اسم خودم 17 نفر + كلي دوستا و فاميل كه براشون هميشه دعا ميكنم هست.... آخر آخر تازه خودمم!!
    نگران نباش عزيزم.... براي همه دعا ميكنم... يادم نميره كه اگه شماها نبوديد.... اين لطف خدا امشب نصبم نميشد....
    چشم گلم،انشاءالله که خدا مثله همیشه رحمتش و کرمش بی منتهاست و قبول میکنه!
    سلام من برای شماره 7 دعا کردم
    با اجازت اگر امری نیست من برم !
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا