چشامو بستم و دارم تو رو بهتر می بینم
اما چشم تو بازم من و نگا نمی کنه
عمریه دارم صدات می کنم و جواب می دی
عمریه چشات ولی من و صدا نمی کنه
می دونم چرا من شدم به عشق تو اسیر
چرا عشق من چشات رو مبتلا نمی کنه
دل و پیچیدم لای یه برگ ناز گل سرخ
چشات اما به دلم هم اعتنا نمی کنه
جون من خیلی کمه اما فدات گرچه آدم
جونش و برای هر کسی فدا نمی کنه
غنچه ی آرزوهام می شکفه با خنده ی تو
حتی خوشبختی من اخمات رو وا نمی کنه
می دونم نمی شه سرنوشت ما یکی باشه
تو می گی آدم عاقل که خطا نمی کنه
نه دلت تنگه واسم نه حرفی داری بزنی
آخه سنگم با شیشه اینجوری تا نمی کنه
من می گم عاشقتم فقط به قیمت یه جون
تو قبول نمی کنی دل اشتبا نمی کنه
من می گم خدا کنه یه جوری مال من بشی
نمی دونم چرا این کار و خدا نمی کنه