سلام سمانه ی عزیزم دلم برات یه ذره شده .این دلتنگی از وقتی که به دنیای مجازی دسترسی نداشتم بیشتر حس شد .سمانه ی عزیزم من خوابگاهم هر روز به امید آن شدنت میام تو باشگاه اما... هر وقت از کنار واحد 8 رد میشم ناخوداگاه به یادت میافتم به یاد لخظه های خوشی که با هم داشتیم و چه حیف که دیر باهم آشنا شدیم.کاش تا ابد میتونستم با تو باشم .و خوش به حال کسانی که از نزدیک در کنارت هستند .سمانه تو هدیه ی بزرگی از طرف خدا برای من بودی.
میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهت نگفته بودم.روزی که من از دست شقایق تو واحدمون دل خور بودم .و آرزوی یه دوست از خدا کردم ،خدا همون شب تو رو بهم داد.ماجرای توری و قوره ای که بهم دادی یادم نمیره.
میپرسی چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟بهت نگفته بودم.روزی که من از دست شقایق تو واحدمون دل خور بودم .و آرزوی یه دوست از خدا کردم ،خدا همون شب تو رو بهم داد.ماجرای توری و قوره ای که بهم دادی یادم نمیره.