salvador
پسندها
3,260

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • نخووردم. خو ندیدم تا حالا. کسی ندیدم داشته باشه :D
    همه برقی شدن :)
    نمیدوونم میدن یا نه. ولی حرف نمیزنیم. یه جوری آدابشه دیگه
    لشکر آباد معروفه دیگه. اونجا میدونی هست که این دله قهوه نماد وسط میدونه
    من سماوری دوست ندارم کلا. نمیدونم سماور زغالی چطوریاس :D
    خودشون میسابن. ما آماده گرفتیم.ظرف و فنجونشو هم داریم
    آدابی که داره اینه که کسی که قهوه میریزه توی فنجونت حرف نمیزنه. تو هم وقتی قهوه رو خوردی و دیگه نخواستی نباید حرفی بزنی. تا زمانی که فنجونو تکون ندی برات بازم میریزه. اگه نخوای دیگه باید فنجونو تکون بدی. این معنیش اینه که دیگه میل نداری!
    من اولین بار خونه دوست بابام که عرب بود دیدم:)
    آره زود میخوابیدم. معمولا کتاب یا فیلم جذابی بخونم یا ببینم خواب ندارم. همین که تموم شد میفهمم چقدر خوابم میاد :)
    من جدیدا ناپرهیزی میکنم چایی لیوانی میخورم وگرنه قهوه اصلا... خیلی وقته نمیخورم. من معتاد کاپوچینو بودم :D
    قهوه عربی مراسم داره واسه خودش
    آره اصولا میکشن ولی بعضیا که بخوان تعریف بدن میگن چایی بخوریم یا خجالت :D بیمزه ها! :D
    چشم چشم :)
    داداش بیژن شما بشین من قهوه عربی بیارم. خوردین تا حالا؟:huh:
    من سرم گرم باشه خواب از سرم میپره. دیشب هم تا سایت انداختم بیرون فهمیدم خوابم میاد:D
    به به! چایی بخوریم یا خجالت؟!
    دیدین اینو میگن؟ عاخه مگه خجالتو میخورن؟:huh:

    مرسی ولی با کدوم قند بخورم؟:D
    قند نداره. ولی دلمون آب شد... برف... :(
    من دیگه حتی تو پیج هم نمیرم. تو همین مشاهدده گفتگو موندم :biggrin:
    مرسی... تو به من لطف داری بیژن خان :)

    :gol::gol::gol::gol::gol::gol:
    برات گلریزونم کردم. :D
    آره... قبلا بهم گفته بودینا ولی امشب همش داشتم فکر میکردم مهندسی بود رشتش ولی بهش میاد ادبیات خونده باشه. حتما ادبیات بوده دی عطاری ادویه مرغی :biggrin::surprised:
    دقیقاااااااااااااا!... همش دور و بر تالار ادبیات می پلکین :D
    نمیدوونم. شاید... کاشکی اینجوری باشه!
    بیژن خان الکی نبود 12 تا بچه داشتم :biggrin:

    دور از شوخی من توی واقعیت کمتر از سه تا بچه دوست ندارم. تو جمع های زنونه و خودمونی همه تعجب میکنن:biggrin:
    من چون بچه ها رو دوست دارم حتما این حس بهشون منتقل میشه. بچه ها خیلی باهوشن. خیلی...
    والا من کاریشون نکردم. تعریف از خودم نباشه از بسسسسسسسسسسس که دوست داشتنیم :دییییییییییییییییی غلیظ :biggrin:
    جای دختر داییم خالی که بزنه تو ذوقم :D
    معلمشون هم همونیه که منو استخدام کرده :دی :دی :دی
    داستان هم؟؟؟؟
    چه خوووووووووووووب!
    چطور داستانی؟ تموم شده داری؟
    چرا خب؟ حیفه!
    رشته تون چی بوده؟
    بازم تا قسمت چی باشه!
    وااااااااااای فکر کن!
    عطار اگه صدای منو میشنوی سلام. نامرد حداقل به حرمت کتکایی که بهت زدم بیا یه سلام بکن دی عطاری با ادویه کاری :biggrin:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا