عشق
زنی ست که حواسش به هیچکس نیست
گوشوارههایش را یکی یکی در میآورد
سرش را به یک طرف خم میکند
تا شانههایش پر شود از سیاهی موهایش
دستش را میبرد تا دکمههای لباسش را باز کند...
زنی ست که حواسش به هیچکس نیست
گوشوارههایش را یکی یکی در میآورد
سرش را به یک طرف خم میکند
تا شانههایش پر شود از سیاهی موهایش
دستش را میبرد تا دکمههای لباسش را باز کند...