*** s.mahdi ***
پسندها
20,981

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام ، عزیزمی سید :gol:
    از اینکه منو لایق دوستی ، دونستی ممنون :gol:
    از عکس ها هم ممنونم :gol:
    راستی.. یه چیزی یادم رفت بگم..نمیدونم چرا اینترنتم امروز کند شده..
    میخوام یه عکس قشنگ از امام آپلود کنم.. اجازه نمیده..شما زحمت شو میکشی..؟؟
    سلام داداش سید مهدی خودم.. خوبی داداشی..
    شما از همون شهری هستی که بیشتر داداشای گلم اونجا هستن .. خیلی جالبه..
    راستی از اینکه لینک درخواست دوستی رو برام فرستادید ممنونم..
    به لیست دوستای گلم خوش اومدی..
    اي همه آرامشم از تو پريشانت نبينم
    چون شب خاکستري سر در گريبانت نبينم
    اي تو در چشمان من يک پنجره لبخند شادي
    همچو ابر سوگوار اين گونه گريانت نبينم
    اي پر از شوق رهايي رفته تا اوج ستاره
    در ميان کوچه ها افتان و خيزانت نبينم

    مرغک عاشق کجا شد شور آواز قشنگت
    در قفس چون قلب خود هر لحظه نالانت نبينم
    تکيه کن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
    تا غم بي تکيه گاهي را به چشمانت نبينم

    قصه دلتنگيت را خوب من بگذار و بگذر
    گريه درياچه ها را تا به دامانت نبينم
    کاشکي قسمت کني غمهاي خود را با دل من
    تا که سيل اشک را زين بيش مهمانت نبينم
    تکيه کن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
    تا غم بي تکيه گاهي را به چشمانت نبينم
    تکيه کن بر شانه ام اي شاخه نيلوفري رنگ
    تا غم بي تکيه گاهي را به چشمانت نبينم
    مشکلات خود را بر ماسه ها بنویسید و موفقیت هایتان را بر سنگ مرمر.
    پرمودا باترا:gol:
    دوستي خاطره ي باران است

    ترش و شيرين ، چو يكي كاسه انار


    قدري احساس برايم كافيست

    بيش از اين نيز ، زمن چشم مدار


    غصه را حبس مكن در سينه

    بغض را بشكن و اين بار ببار !


    راستي اشك مرا يادت هست ؟

    وقت رفتن كمي از آن بردار !


    و جدايي تلخي قصه ي ماست

    تو به اين فاصله ها دل مسپار


    دوست مي دارمت اي دوست

    تو نيز ، دل تنهاي مرا دوست بدار . . .
    سلام مهدي عزيز
    ممنونم از اينهمه مهر و محبت بي شائبه شما ...شرمنده ام ميكنيد [IMG]

    [IMG]
    بیا اینجا نظرتو بنویس برام مهمه
    ممنون
    http://www.www.iran-eng.ir/showthread.php?t=135078
    مسابقه بهترین خواننده باشگاه مهندسان ایران

    برا بقیه هم بفرستید


    گریزی نیست ...

    همیشه بی آنکه بخواهی

    اتفاق خودش را می اندازد

    وسط زندگی ات !

    بعد هم می رود

    تو می مانی و اینهمه چه کنم ...

    با ذهنی که مدام تکرار می کند:

    "حالا که اتفاقی نیفتاده

    دوست نداشت بماند، رفت...همین!"

    حالم از ذهنی که زیاد حرف می زند به هم می خورد !

    می روم تا اتفاق کمی آرام بگیرد ...

    به قول خودش

    فردا همه چیز را فراموش خواهیم کرد !

    می روم با یک آرزو

    کاش هیچ وقت نمی گفتم:

    کاش ...


    س.بارانی
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا