با من صنما دل یک دله کن
گر سر ننهم آنگه گله کن
مجنون شدهام از بهر خدا
زان زار تو مرا یک سلسله کن
آخر تو شبی رحمی نکنی
بر رنگ و رخ همچون زر من
تو سرو و گل و من سایه تو
من کشته تو تو حیدر من
تازه شد از او باغ و بر من
شاخ گل من نیلوفر من
رحمی نکند چشم خوش تو
بر نوحه و این چشم تر من
روي خوش تو دين و دل من
بوي خوش تو پيغمبر من
باده نخورم ور زآن که خورم
بوسه دهد او بر ساغر من
آن کس که منم پابسته او میگردد او گرد سر من