نميدانم چرا انسانها اينگونه شده اند،نه محبتي،نه دلتنگي،نه دوست داشتني،نه وابستگي ونه....هيچ وهيچ وهيچ...ديگر كسي ناله اش براي ديگري مهم نيس،دردش مهم نيس،تنهاييش مهم نيس،هيچ چيزش مهم نيس،همه به نوعي بازيگران قهار وزبردستي شده اند،همه مثل عنكبوتهايي هستند كه تنها به دورخود تار مي تنندودر خلا منتظرطعمه مي مانند،نميدانم چه كنم؟نه پاي ماندن دارم ونه دل رفتن....هيچ كس هيچ كسي را نميخواهد،همگان به سان مورچه هايي هستندكه به دور خود ميچرخند...