"Pejman"
پسندها
8,530

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • مناجات...

    همانا من مشتاقم به تو ، به ربوبیت معرفتم و گواهم بر اینکه تو خدای منی و بازگشت من به
    به سوی توست. جهل و گمراهی من تو را مانع از هدایتم نشد و هر قدر من گستاخی کردم تو
    به خویشم خواندی و هر آن گاه که تو را خواندم ، اجابتم نمودی .
    تو همانی که کسی چون تو نیست و تو چون هیچ کسی . غم هایم را برطرف ساز و بر عیوبم
    پرده پوشی کن . از هر آنچه هراسانم نگاهم دار . مرا به حال خویش وامگذار.
    ای ذخیره ی روز سختی ام ، ای همدم گاه تنهایی ام ، ای آنکه حقیقت او را جز او هیچ کس نمی داند .
    خداوندا ! تو چه اندازه به من نزدیکی و من چه بسیار از تو دورم .
    چگونه نا امید باشم در حالی که تو تنها آرزوی منی ! چگونه پنهانی با آنکه تو تنها پیدایی!
    محتاجم ،
    محتاجی همراهی تو !


    آدم ها مي ­آيند

    زندگي مي­ کنند

    مي­ ميرند

    و مي­ روند

    اما ...

    فاجعه­ ي زندگي تو

    آن هنگام آغاز مي­ شود

    که آدمي مي­ ميرد

    اما

    نمي رود !

    مي­ ماند ...

    و نبودنش در بودن تو

    چنان ته­ نشين مي شود

    که تو مي­ ميري در حالي که زنده­ اي

    و او زنده مي­ شود در حالي که مرده است ...!

    آزاده طاهائي
    سلام
    اسممو؟!!!!!!!
    مگه اسمم چی بود عزیز؟
    از اول هم همین بوده اسمم تلی هستش


    ...وقتی بزرگ میشی ، قدت کوتاه میشه ، آسمون بالا می ره و تو دیگه دستت به ابرها نمی رسه و برات مهم نیست که توی کوچه پس کوچه های پشت ابرها ستاره ها چی بازی می کنند .اونا اونقدر دورند که تو حتی لبخندشونم نمی بینی و ماه - همبازی قدیم تو - اونقدر کمرنگ میشه که اگه تموم شب رو هم دنبالش بگردی پیداش نمی کنی ...

    وقتی بزرگ میشی ، دور قلبت سیم خاردار می کشی و در مراسم تدفین درختها شرکت می کنی و فاتحۀ تموم آوازها و پرنده ها رو می خونی و یه روز یادت می افته که تو سالهاست چشمهات رو گم کردی و دستات رو در کوچه های کودکی جا گذاشتی. اون روز دیگه خیلی دیر شده ...

    فردای اون روز تو رو به خاک می دهند و می گویند : " خیلی بزرگ بود " ...

    .

    .

    .

    ولی تو هنوز جا داری تا خیلی بزرگ بشی ، پس بیا و خجالت نکش و نترس ...!


    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی به گربه ها سلام کنی و برای پرنده هایی که آوازهای نقره ای می خونند دست تکون بدی ...

    وقتی بزرگ میشی ، خجالت می کشی دلت برای جوجه قمری هایی که مادرشون برنگشته شور بزنه. فکر می کنی آبروت میره اگه یه روز مردم - همونهایی که خیلی بزرگ شده اند - دلشوره های قلبت رو ببینند و به تو بخندند ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه خجالت می کشی پروانه های مرده ات رو خاک کنی براشون مراسم بگیری و برای پرپر شدن گلت گریه کنی ...

    وقتی بزرگ میشی، خجالت می کشی به دیگران بگی که صدای قلب انار کوچولو رو میشنوی و عروسی سیب قرمز و زرد رو دیدی و تازه کلی براشون رقصیده ای ...

    وقتی بزرگ میشی ، دیگه نمی ترسی که نکنه فردا صبح خورشید نیاد ، حتی دلت نمی خواد پشت کوهها سرک بکشی و خونه خورشید رو از نزدیک ببینی ...

    دیگه دعا نمی کنی برای آسمون که دلش گرفته، حتی آرزو نمی کنی کاش قدت می رسید و اشکای آسمون رو پاک می کردی ...
    سلام پژمان جان نبود يه چند وقتي الان اومدم شما خوبي عزيز
    سلااااااااااااام
    خووووووووووبی ؟ چه خبرااا ؟

    آره حالش خوبه فقط یه دو هفته‌ای میشه ندیدمش :دی
    این عکسا هم ماله دو هفته پیشه

    ببینش، نظرت در مورد عمل دماخش چیه ؟ بزار بزرگ شه، بهش می‌گم عملش کنه :دی

    اون که کنارشه دختر خالشه، دختره انقد لوووووووووووووووووسه که آدم از 5 دقه مصاحبت باهاش گریش می‌گیره و حاضر نیست تا دو سال دیگه ببینتش
    ولی بجاش دیبلی ( دیبا )، عشقه خودمه، 2 هزار سال کنارت باشه بازم دلت میخواد بیشتر پیشت باشه :دی
    بابا یه سر میزنی اینجا؟؟؟؟؟؟

    2012 نابودیه دنیا راسته؟نظر شما چیست؟
    خوب مگه چند تا زن می خوای؟
    از مامان فانوس نمیترسی؟[IMG]
    می خوای خودم واست گیر بیارم؟[IMG]
    سلام دوسته عزیز

    ####((((!!!!مسابقه تشخیص هویت ( جییدید ) !!!!! )))###
    سلام بابا جونم:smile:
    خدا نکنه:gol:
    ممنونم بابایی:w14::w27:
    سلام میرسونه:redface:
    همین الان رفت باشگاه و انجمن بود و رفت:redface::redface:
    یه 2 مین پیش:redface:
    میگم بابایی چرا می خوای باز هم زن بگیری؟:cry:
    مگه مامانم چشه؟:cry:
    شلوارت می خوایی 2 تا بشه؟:cry:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا