Nooshin-M
پسندها
268

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • سلام نوشيني
    دلم تنگوليده
    ديگه محمد جونو داري ياد ما نمي افتي؟
    مهرداد هم خوفه سلام ميرسونه
    سلام نوشین جان ، حالت خوبه ، بابا برو شارژ کن یعنی چی :w00:
    دوست من! در هر طلوع و غروب زندگی را احساس کن، محبت کن،مهربان باش،خوب باش شاید فردایی نباشد .
    و به یاد داشته باشیم که زندگی تکرار زخم کهنه دیروز نیست بالهایت را رو به فردا باز کن.
    آری زندگی با تمام دردها و شادیهایش رفتنیست. ولی ما هستیم، با امیدمان به فردایی بهتر... گرچه
    فردایی نیاید...
    از به نفر ميپرسن چرا كوچه تون اسفالت نشده؟
    ميگه: بسم الله رحمن رحيم با سلام خدمت بينند گان عزيز وپرسنل محترم شهرداري و مقام معظم رهبري و خانواده محترم شهدا وايثارگران من مال اين كوچه نيستم :D
    شقایق گفت با خنده نه تبدارم، نه بیمارم
    گر سرخم، چنان آتش حدیث دیگری دارم..........
    گلی بودم به صحرایی نه با این رنگ و زیبایی
    نبودم آن زمان هرگز نشان عشق و شیدایی...... تقدیم به دوست خوبم...:gol:
    سلام آبجی بی وفای من
    چه خبر یه سری به منم بزن
    چی شده آبجی خانم ما را فراموش کردیه
    داداشت مریض شده احوالی ازش بپرس شاید مرد !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
    آرایشگر و ادای نذر!

    در لوس آنجلس آمریكا، آرایشگری بود که نذر كرد اگر بچه‌دار شود، تا یك ماه سر همه مشتریان را به رایگان اصلاح كند. بالاخره خدا خواست و او بچه‌دار شد! روز اول یك شیرینی فروش ایتالیائی وارد مغازه شد. پس ازپایان كار، هنگامیكه قناد خواست پول بدهد، آرایشگر ماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، یك جعبه بزرگ شیرینی و یك كارت تبریك و تشكر از طرف قناد دم در بود. روز دوم یك گل فروش هلندی به او مراجعه كرد و هنگامی كه خواست حساب كند، آرایشگرماجرا را به او گفت. فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش راباز كند، یك دسته گل بزرگ و یك كارت تبریك و تشكر از طرف گل فروش دم در بود. روز سوم یك مهندس ایرانی به او مراجعه كرد. در پایان آرایشگرماجرا را به او گفت و از گرفتن پول امتناع كرد. حدس بزنید فردای آن روز وقتی آرایشگر خواست مغازه‌اش را باز كند، با چه منظره‌ای روبروشد؟ فكركنید.
    .
    .

    .
    .
    .
    چهل تا ایرانی، همه سوار بر آخرین مدل ماشین، دم در سلمانی صف كشیده بودند و غر می‌زدند كه پس این مردك چرا مغازه‌اش را باز نمی‌كند !
    مرا آن دل که بر دریا زنم نیست / ز پا این بند خونین برکنم نیست......

    امید آن که جان خسته ام را / به آن نادیده ساحل افکنم نیست.....
    سیلاااااااااام
    خوبی؟
    خوب تو اینقدر سرت شلوغه که واسه من وقتی نداری
    منم میگم مزاحمت نشم
    خب از خودت کمک بگیر شاید خودت تونست یه کاری کنه :D

    اگه کمکی هم از دس ما بر میاد در خدمتیم !:gol::gol:
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا