سلام روزای عزیز

خوبی
چه خوش باغی است باغ زندگانی
گر ایمن بودی از باد خزانی
چه خرم کاخ شد کاخ زمانه
گرش بودی اساس جاودانه
از آن سرد آمد این کاخ دلاویز
که چون جا گرم کردی گویدت خیز
چو هست اين دير خاکی سست بنياد
به باده ش داد بايد زود بر باد
ز فردا و ز دی کس را نشان نيست
که رفت آن از ميان وين در ميان نيست
يک امروز است ما را نقد ايام
بر او هم اعتمادی نيست تا شام
بيا تا يک دهن پر خنده داريم
به می جان و جهان را زنده داريم
به ترک خواب می بايد شبی گفت
که زير خاک می بايد بسی خفت