ای جان ؛ چه با نمکه این شکلک !
خونشونو بلد نیستم خب !
یاد داستان ازدواج یکی از دوستام افتادم !
دختره با خانواده ش واسه تفریح میان شهرمون ، بعد اینم می بیندش و چند روز که با هم بودن ، عاشقش میشه !
اونا که داشتن بر می گشتن ، اینم ماشین دوستشو قرض می گیره و راه میوفته میره دنبالشون !
بعد 700 کیلومتر رانندگی ، وقتی میرن تو خونه ، زنگ میزنه به دختره میگه جلو خونتونم بیا پایین ببینمت !
خلاصه الان ازدواج کردن و با خوبی و خوشی دارن روزگار میگذرونن !
