N
پسندها
465

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به به چه گلای خوشملی ی ی ی ی
    شما خودتون گل بودین خانووووووووووووووووووم
    چرا زحمت کشیدین؟!!!
    http://www.www.www.iran-eng.ir/showthread.php/282263-نظر-خودتونو-بگید?p=3734951#post3734951
    باشه ندا جون اون شاسی بلندو بده به بابایت، منم واست یه سواری خوشگل میخرم.......
    بابا این BMW X6 رو نمیتونی جایی گیر بیاریااا من که عاشقشم..........
    بازم که گفتی از دست تو؟؟ مگه باز چیکار کردم؟؟

    مگه ناصر دختره که من بهش عکش فرشته بدم؟؟؟

    باشه از این به بعد مدل جولی برات نمی فرستم.......
    خوب مدل جولیه دیگه ......... سفارشی بود واسه شما..........
    آسمان را بنگر ، که هنوز، بعد صدها شب و روز

    مثل آن روز نخست

    گرم وآبی و پر از مهر ، به ما می خندد !

    یا زمینی را که، دلش ازسردی شب های خزان

    نه شکست و نه گرفت !

    بلکه از عاطفه لبریز شد و

    نفسی از سر امید کشید

    ودر آغاز بهار ، دشتی از یاس سپید

    زیر پاهامان ریخت ،

    تا بگوید که هنوز، پر امنیت احساس خداست !

    ماه من !

    غصه اگر هست ! بگو تا باشد !

    معنی خوشبختی ،

    بودن اندوه است ...!
    این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور

    چه بخواهی و چه نه ! میوه یک باغند

    همه را با هم و با عشق بچین ...

    ولی از یاد مبر،

    پشت هرکوه بلند ، سبزه زاری است پر از یاد خدا

    و در آن باز کسی می خواند ،

    که خدا هست ، خدا هست
    تازه اگه خاطرات دیگم رو بگم چی میگی
    یه بار خروس گشتیم لب خبایون و خوناش رو ریختیم رو زمین و یکمیش رو هم مالیدیم رو صورت یکی از بچه ها و خابوندیمش گوشه خیابون با لباس خاکی
    هرکی از خیابون رد میشد داد میزدیم وایسا وایسا تاصدف کرده ببریمش بیمارستان
    تا حتی یه ماشینی ایستاد گذاشتیمش تو ماشین مصدوممون زد زیر خنده همه فرار ماشینیه هم به دنبالمون
    اینقدر اون روز خندیدیم
    وااااااااااااااااااااااااااااای آن شدی؟؟؟؟؟؟؟؟
    باشه ندا جون خوش بگذره، بای عزیزم...........

    نگران این امیر هم نباش این یکم قضیه اش حاده باید یکم راجش فکر کنم بعدا یجوری حالشو میگیریم:biggrin::biggrin:
    :w38:شلام آجی گلم خوفی فدات شم دلم برات اندازه یه نی نی مولکول شده :w40:امشب منتظرتم ها بووووووووووووووووووووووش عقشکم:w33::w14::w31:
    باور نمیکنی
    بیا از خونوادم بپرس
    یه روز همه ی بچه هارو از مدرسه فراری دادم
    مدیر زنگ رده بود به خونه تک تک بچه ها که بیان مدرسه
    بابای من میگفت حتما بچه ها مجبورش کردن
    اخه بچه به این مظلومی که از این کارا ازش بر نمیاد
    بعد که رفتیم سر کلاس همه ی بچه ها میخندیدن میگفتن همه ی اتیشا از زیر سره اینه تازه بچه مظلومی هم هست
    حالا باورت شد
    با یه صندوق البالو انظباتم از -60 شدش 19
    یه چیزی هم به صفر بده کار بودم
    کیف کردی
    من همه ی زندگیم پره از این خاطرات
    خیلی از این کارا کردم
    با معلما
    با همسایه ها
    من خیلی شیطون نیستما
    یه وقت خیال نکنی من بچه شیطونی هستما
    من خیلی مظلوم هستم
    آهااااااااااااا عجب اشتباهی کردماااااا :biggrin::biggrin:

    خوب حالا کدوم امیرو میگی اینجا که دوتا امیر هستش، میخوای دخل هردوتاشونم بیارم؟؟
    یه خاطره ای دارم که هروقت یادم میاد خندم میگیره
    عروسیه عمه بود
    بعد من رفتم یه قورباغه گرفتم اوردم انداختم طرف زن ها
    همه جیغ وداد میزدن و درو اتاق میچرخیدن منم از خنده مرده بودم
    دوماد قورباغه رو گرفت انداخت بیرون
    منم دوباره گرفتمش
    سر سفره عقد انداختمش رو دامن عمه م یه هو پرید و بالا و وسط سفره میدوید از خنده مردم بودم اونجا
    تازه انداختم گردن پسر عموم یه کتک اساسی هم خورد اون شب
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا