narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • به سراغ من اگر میایی،تند تند ،اهسته ،چه فرقی دارد؟؟تو به هرجور که دلت خواست بیا...!
    مثل سهراب دیگر جنس تنهایی من شیشه نیست که راحت شکند ،مثل اهن شده است...!تو فقط زود بیا...
    وقتی صدای خردشدنم زیر پای عابران صدای دلنشینی شد
    چه فرقی میکند که روزگاری برگ سبز کدامین درخت بودم ؟...
    دنیایم پر از تنهاییست...
    این را می توانی از عنکبوتی بپرسی که سالهاست بر در خانه ام تار تنیده است بدون آنکه حتی یک بار خانه اش آسیب دیده باشد...
    تو هرگز دلتنگی چشمانم را ندیدی
    و تصویر خاموشی قلبم را در روشنای آرزوهایت
    یگر انتظارت را به انتظار نخواهم نشست
    برو مسافر
    جاده قدم های تو را دلتنگ است …
    تنهایی را ترجیح میدهم
    به تن هایی که روحشان با دیگریست . . .
    به وسعت ندیدن نگاهت خسته ام،چگونه بشکنم ثانیه های سنگین دوری ات را...
    هر جا که می بینم نوشته است :
    ” خواستن توانستن است ”
    آتش می گیرم !
    یعنی او نخواست که نشد ؟
    من به جای خالی اش بیشتر از خودش عادت کرده ام . . . اعتراف تلخیست...!!
    دلم كمى هواميخواهد...
    اما در سرنگ،
    از زندگى خسته ام...
    جلوى بعضى ازخاطره هابايدنوشت،
    آهسته به يادآورده شود،
    خطرريزش اشك...
    رفتــــــــــــی
    گفتی که ما به درد هم نمیخوریم غافل از اینکه من تــــــو را برای دردهـــــــایم نــــــــــمی خواستم.
    ساده میگویم…
    دلم یک خوب می خواهد نه یک عالیه عالی نه اینکه بهترین باشد دلم یک خوب می خواهد…
    زمانی "من و تو " بودیم و "دیگران" در کنارمان
    حال " من و تو "هستیم اما "دیگران " بین مان . . .
    برنگرد،
    که بر نمی گردی تو هیچوقت
    نمی خواهم داشته باشمت،نترس فقط بیا
    در خزان خواسته هام کمی قدم بزن تا ببینمت
    دلم برای راه رفتنت تنگ شده است…
    آرام گفت دلتنگتم چیزی نگفتم،تکرارکردمن نازکردم، بلندترگفت من سکوت کردم، خیال می کردم همیشه هست.امارفت، من ماندم واین غرور لعنتی...
    من ماندم و حلقه طنابی در مشت / با رفتن تو به زندگی کردم پشت
    بگذار فردا برسد می شنوی / دیروز غروب ، عاشقی خود را کشت
    نميدانم چرا عادت فراموش كاريم شامل تو يكي نمي شود...!
    یه وقتایی آدم از روی دوست نداشتن از یکی فاصله میگیره
    یه وقتایی از ترس "وابســــــــتـگی"...
    چقــدر باید بگذرد؟؟
    تا مـن
    در مـرور خـاطراتم
    وقتی از کنار تــو رد می شوم.
    تنـــم نلــرزد…..
    بغضــم نگیــرد…..
    *برای من از دور دست تکان نده, تو راهمین نزدیکی گم کرده ام...
    از عجایب عشق همین است :
    تنها همان آغوشی آرامت می کند که دلت را بدرد می آورد .
    پس!
    سومي بود که گريه مي کرد؟
    ما که
    دو نفر بيشتر نبوديم...
    دلم از عشق سهم کمی داشت / برایم با تو بودن عالمی داشت
    روزگار ، نبودت را برایم دیکته می کند و نمره من باز می شود صفر.
    نمی توانم نبودنت را یاد بگیرم
    بعضی وقتا هست که دوست داری کنارت باشه...محکم بغلت کنه...بزاره اشک بریزی تا سبک بشی...بعد اروم تو گوشت بگه:چته دیوونه من که باهاتم...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا