narges224
پسندها
880

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یک نفر از کوچه ی ما عشق را دزدیده است

    این خبر در کوچه های شهر ما پیچیده است
    **********
    عاشقی میگفت روزی روزگاران قدیم
    عشق را از غنچه های کوچه باغی چیده است
    **********
    دوره گردی در میان ما محبت میفروخت
    گویی او هم بساط خویش را بر چیده است
    **********
    یک چراغ قرمز از دیروز قرمز مانده است
    چشمکش را چشم هیزی خیره سر دزدیده است
    **********
    میروم از شهر این انسانهای کوردل
    یک نفر بر ریش ما دلریشهاخندیده است
    اندیشه ات رابا که میپرورانی؟
    خوش به حالش...
    مرا همين بس که دوستت دارم...
    تقصیره من نیست که بعد از تو او می آید این قانون قواعد دستوری است ...
    شال و كلاه ميبافم با خيالت...تا در سرماي نبودنت يخ نبندم!
    حالا که دستانت چتر نمی شوند حالا که نگاهت ستاره نمی بارد حالا که خانه ای برای ما شدن نداریم از کاغذ شعرهایم اتاقی می سازم تا آوار تنهایی بر سرت نریزد و آرامش خیالت،خیس اشکهایم نشود
    هيچ دلي بي بهانه نمي تپد نمي دانم بهانه ها دلگيرند يا دلها بهانه گير
    به خوابـــم نيـــا خوابــــم را رنگـــي ميکنـــي و روزم را سياه
    دگر حس شقایق را نداری هوای قلب عاشق را نداری و از چشمان خونسرد تو پیداست که شور عشق سابق را نداری
    زياد فرقي نکرده... خودِخودشه
    فقط اوني که داره باهاش قدم ميزنه
    " من " نيستم ... !
    خدایا الودگی دلهای ادما ازحد هشدار گذشته دنیاروچند روز تعطیل نمی کنی؟؟؟؟؟؟؟؟
    هزار بار دیگر هم از شانه‌ای به شانه‌ی دیگر بغلتی،
    این شب لعنتی صبح نمی‌شود،
    وقتی دلت گرفته باشد…
    اشك چشمان پر از قهر تو تحقيرم كرد. ياد آن روز كه تو شوق عبورم بودي!
    سرخي چشم كبوترهيچ ميداني زچيست ؟ نامه ام ميبرد و بردرد دلم خون ميگريست.
    خداوندا... از بچگي به من آموختند همه را دوست بدارم، حال كه بزرگ شدم و كسي را دوست ميدارم ميگويند: فراموشش كن... "دكتر شريعتي"
    گناهش گردن خودش...آن روز... روزه بودم که حسرت داشتنش را خوردم...
    خدایا نماز عشق بر پا کردم ، استجابت کردنش از تو
    شب و روزم به درگاهت دعا کردم، قبول طاعتش از تو
    خدایا دیوانه گشتم چو مجنونت ، لیلی گشتنش از تو
    ببارد قطرهای اشک از چشمان دلم ، دریا کردنش از تو
    امشب باز پستچی محله ما نیامد
    یا باید خانه مان را عوض کنیم
    یا پستچی را
    تو هر روز برای من نامه می نویسی مگه نـــــه؟
    قصه بگو تا بخوابم...
    امشب قصه آمدنت را ميخواهم...
    ميخواني؟!
    هيچ انتظاري ازكسي ندارم، و اين نشان دهنده قدرت من نيست! مسئله ، خستگي از اعتمادهاي شكسته است
    انگشتت فقط جای یک حلقه دارد ، دلت را ، دست به دست می کنی برای چه ...
    گناهش گردن خودش...آن روز... روزه بودم که حسرت داشتنش را خوردم...
    وداع آخرم با تو، وداعم با نفس هامه
    ببين نزديكه ويرون شم، رفيقم قلب تنهامه
    يه دريا تو چشام دارم،شبم لبريز بارونه
    بدون تو كسي جز من، كنار من نميمونه
    شیشه نازک احساس مرا دست نزن !
    چِندشم می شود از لک انگشت دروغ !!!
    آن که میگفت که احساس مرا می فهمد …
    کو کجا رفت ؟ که احساس مرا خوب فروخت !
    خیابانهای تنهایی دلی ولگرد می خواهد!
    و آوازم بدون تو سکوتی سرد می خواهد!
    برایت مرده بودم تا برایم تب کند قلبت!
    ولی حتی نپرسیدی دلت همدرد می خواهد
    مي دونستي اشک گاهي از لبخند با ارزش تره؟!!!!
    چون لبخند رو به هر کسي مي توني هديه کني اما اشک رو فقط براي کسي مي ريزي که نمي خواي از دستش بدي...!
    یک مشت خاطره جوانه میزند هرشب از بالشی که سنگین شده از اشکهایم.
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا