naghmeirani
پسندها
51,710

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • "بیا باور کنیم دنیا،
    هنوز هم مثل شب زیباست
    زمینش هست
    هوایش هم
    چقدر از غم سرودیم
    و چقدر با غصه سر کردیم
    رهایش کن
    کمی بگذار
    بیا باور کنیم دنیا،
    برای زندگی زیباست..."
    یلداتون پر از خاطره های دوست داشتنی
    happy yalda????????????
    از شما بعید بود بانو
    یلدا که کاملا مال خودمونه چرا انگلیسی تبریکش بگیم:redface:
    به صد یلدا الهی زنده باشی...


    انار و سیب و انگور خورده باشی...


    اگر یلدای دیگر من نباشم...


    تو باشی و تو باشی و تو باشی..


    پیشاپیش یلدا مبارک...


    از طرف تهنای باشگاه...
    یلدا یعنی بهانه ای برای در کنار هم شاد بودن و زندگی یعنی همین بهانه های کوچک گذرا.
    یلداتان مبارک و زندگیتان پر از بهانه های شاد باد.

    سفیدی برف را برای روحت،و سرخی انار را برای قلبت،وشیرینی هندوانه را برای عشقت و بلندی شب یلدا را برای زندگی قشنگت ارزومندم،پیشاپیش یلدا مبارک


    سلام دوست خوبم[IMG]
    از الان تا شب یلدا وقت دارید
    :heart:از انارهایی که مهمون روزای آخر پائیزتون هستن:heart:
    عکس تهیه فرمائید و در مسابقه عکاس باشی شرکت نمایید[IMG]
    آخر پاییز شد ، همه دم می زنند از شمردن جوجه ها !!
    ولی آیا تابحال شمرده ای ؟

    برای شروع بگذار از جایی دیگر شروع کنیم،
    اول از همه بشمار ، تعداد دل هایی را که به دست آوردی
    و بعد بشمار، تعداد لبخند هایی که بر لب مردمان نشاندی
    و سپس بشمار ، تعداد اشک هایی که بخاطر همدلی از سر شوق و غم ریختی ،
    و سر آخر بشمار تعداد دستهای نیازمندانی که گرفتی و تعداد قدمهایی که در کار خیر برداشتی ،

    و همه اینها را که بشماری ، تعداد لبخندهای " آن یگانه " بدست می آید.
    و تمام .
    جوجه هایت شمرده شد ...

    یلدایت مبارکـــــــ :gol: :heart:
    دریای خروشان عشق،چهره مهتاب را بر هم میزد و ساحل،غروب سرخ را به رنگ شعر در آورده بود

    وتنها مجنون حقیقت کنار ساحل به همراه یگانه خاطر خویش،قصیده غم را زیر لبان لعلش بارها زمزمه میکرد



    دلتنگ بود

    خشک مثل بت

    سوگند خورده بود که هیچگاه،پژمرده شدن یاس سفید را در ذهنش تجسم نکند

    آشفته از حال دیار از دیدار یار

    متن دلش پر از واژه های درهم بود

    لبانش غنچه شده و دیگر مثل گل نمیشکفت

    نثری روان در سر داشت آغشته به بوی خوش نسیم وبه عطر باران
    کاش چون پاییز بودم
    کاش چون پاییز خاموش وملال انگیز بودم.
    برگهای آرزوهایم , یکایک زرد می شد,
    آفتاب دیدگانم سرد می شد,
    آسمان سینه ام پر درد می شد
    ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد
    اشک هایم همچو باران دامنم را رنگ می زد.
    وه ... چه زیبا بود, اگر پاییز بودم,
    وحشی و پر شور ورنگ آمیز بودم,
    شاعری در چشم من میخواند ...شعری آسمانی
    در کنارم قلب عاشق شعله می زد,
    در شرار آتش دردی نهانی.
    نغمه ی من ...
    همچو آواری نسیم پر شکسته
    عطر غم می ریخت بر دلهای خسته.
    پیش رویم :
    چهره تلخ زمستان جوانی
    پشت سر :
    آشوب تابستان عشقی ناگهانی
    کاش چون پاییز بودم

    من خویشاوند هر انسانی هستم ، که خنجری در آستین پنهان نمی‌کند

    نه ابرو درهم می‌کشد ، نه لبخندش ترفند ِ تجاوز به حق ِنان و سایه‌بان ِ دیگران است.

    نه ایرانی را به غیرایرانی ترجیح می‌دهم نه ایرانی را به ایرانی.

    من یک لرِ بلوچِ کردِ فارسم،

    یک فارس-‌زبان ِ ترک،

    یک افریقایی اروپایی استرالیایی امریکاییِ آسیایی‌ام،

    یک سیاه‌پوستِ زردپوستِ سرخ‌پوستِ سفیدم

    که نه تنها با خودم و دیگران کمترین مشکلی ندارم

    بلکه بدون حضور دیگران وحشت مرگ را زیر پوستم احساس می‌کنم.

    من انسانی هستم میان انسان‌های دیگر

    بر سیارهٔ مقدس زمین،

    که بدون حضور دیگران معنایی ندارم...
    احمد شاملو
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا