چشم دل را به تماشاي خدا باز كنيم
نغمه ی دل به تمناي رخ اش ساز كنيم
دلمان گاه شود تنگ، به آن خالق پاك
به سلامي،دلِ تنگش به دل احراز كنيم
در چنين عصر پر از حيله و نيرنگ و ريا
ياداو چاره درد است، به او راز كنيم
گشته دنيا قفس مرغ دل خايف ما
پرِ تهذيب خدايا ، بده پرواز كنيم
مرغ دل پر بكشيد از قفس وصلِ وصال
قاف وسيمرغ كجايند كه پر باز كنيم
باغ دل گشته خزان از نفسِ فصلِ نگار
ياربم تازه دمي ، فصل نو آواز كنيم
راز پژمردن اين فاصله ها، ثانيه هاست
به كدامين قدم اين ثانيه آغاز كنيم
سوزِاين درد، كلاميست نیآيد به زبان
جامِ مي ، ناي غريبم بده ايجاز كنيم