درسته خیلی وقت بود ندیده بودمش ولی الان همش جلو چشامه بس شیطون بود
2روز پیش داشتم مرتبکاری میکردم اتفاقا داشتم عکسای اون موقع رو میدیدم
نصفه شبی دیشب خبر دادن بهم نمیدونستم بچه 2ساله هم داره
جراتشو ندارم برم مراسمش نمیتونم
قشنگه من گریه نکن مهربون...
باور کن چن روزه ک دارم ی جزوه رو تایپ می کنم....برا اینکه حوصلم سر نره تو باشگام ان میشم و لاب لاش تایپ می کنم.....
هیچ جا نرفتم خوشملم.....تو عزیزه منی...ب فکرتم