MOΣIN
پسندها
4,553

ارسال های پروفایل آخرین فعالیت ارسال ها درباره

  • یک صندلی خالی کنار رویاهام از آن توست میمونی یا میری؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:smile:چرا؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    اگه میخواستی از هر کسی یک خوصیت برداری از من چی برمیداشتی (برای خودت)؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟اگه میخواستی از هر کسی یک خوصیت برداری از من چی برمیداشتی (برای خودت)؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
    من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو
    پیش من جز سخن شمع و شکر هیچ مگو


    سخن رنج مگو جز سخن گنج مگو
    ور ازین بیخبری رنج مبر هیچ مگو


    دوش دیوانه شدم عشق مرا دید و بگفت
    آمدم نعره مزن جامه مدر هیچ مگو


    گفتم ای عشق من از چیز دگر می ترسم
    گفت آن چیز دگر نیست دگر هیچ مگو


    من به گوش تو سخن های نهان خواهم گفت
    سر بجنبان که بلی جز که به سر هیچ مگو


    قمری جان صفتی در ره دل پیدا شد
    در ره دل چه لطیفست سفر هیچ مگو


    گفتم ای دل چه مه است این دل اشارت می کرد
    که نه اندازه توست این بگذر هیچ مگو


    گفتم این روی فرشته است عجب یا بشر است
    گفت این غیر فرشته است و بشر هیچ مگو


    ای نشسته تو درین خانه پر نقش و خیال
    خیز ازین خانه برو رخت ببر هیچ مگو

    گفتم ای دل پدری کن نه که این وصف خداست
    گفت این هست ولی جان پدر هیچ مگو
    صحرا صحرا دویده ام سرگردان از پی تو
    دریا دریا گذشته ام ، در طوفان از پی تو
    دست از دنیا کشیده ام ، بی سامان از پی تو
    از من ، از ما ، رهیده ام ، دست افشان از پی تو
    گیسوی تو دام بلا ، ابروی تو تیغ
    در دست لوای دل
    روی تو بهشت برین ، موی تو بنفشه قرین
    زنجیر ِ پای دل
    دنیا ! دنیا ! گشته ام به بوی تو
    پنهان پیدا ، گرم گفت و گوی تو
    هر سو ، هر جا ، روی من به سوی تو
    دردا ! دردا ! کی رسم به کوی تو ؟
    دستم بر دامن تو ، بوی پیراهن تو
    سوی چشم عاشقان
    یاس و سوسن شکفد ، دامن دامن شکفد
    با یادت ز بام جان
    دیگر افتاده ام از پا - در این صحرا
    در راهم صخره و خارا ، خارا خارا
    چون کشتی در دل طوفان ، یارا ! یارا !
    دریا و ای ساحل دریا ، ما را ما را
    شب و سحر ، به نام تو ، ترانه می خوانند
    به شوق یک سلام تو ، همیشه می مانند
    صحرا صحرا دویده ام ، سرگردان از پی تو
    دریا دریا گذشته ام ، در طوفان از پی تو
    دست از دنیا کشیده ام ، بی سامان از پی تو
    از من ، از ما ، رهیده ام ، دست افشان از پی تو
    بود آیا کــــه در میــــکده بگشـــایند

    گـره از کار فرو بستـــه ما بگشایند

    اگــر ازبهر دل زاهد خودبین بستنـد

    دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند
    سلام عكسهاتونو باز نميكنه نميدونم چرا...ولي با اينحال از لطفتون ممنونم
    سلام خوبی؟؟؟
    مرسی بابت این عکست...
    ولی خیلی پیچیده س...
    هنگ کردم من!!
    معين جون خوبي كه ؟
    ممنون بابت عكسي كه فرستادي خيلي گنده بود سيوش كردم تو سيستمم و از پروفايلم پاكش كردم اخه خيلي سنگين بود 10 مگ بود
    منم خوبم. مرسی.
    با وجود دوستای خوبی مثه شما نمیشه بد بود.
    من سیستمم هنگیده فکر کنم رو خودم هم تاثیر گذاشته بعدا عکس رو با دقت نگاه میکنم....فعلا بای
    سلام.
    خوبین؟ ...روزتون به خیر.
    ممنون از لطفتون ، عکس جالبی بود.
    :gol:
    سلام ممنون:gol: چه عکس جالبی بود ولی یه کم گیج شدم:confused:
    شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم




    بی تو بودن را برای با تو بودن دوست دارم
    خالی از خودخواهی من ، برتر از آلایش تن




    من تو را بالاتر از غم ، برتر از من دوست دارم




    عشق صد ها چهره دارد ، عشق تو آئینه دار عشق




    عشق را در چهره ی آئینه دیدن دوست دارم




    در خموشی ، چشم ما را قصه ها و گفتگوهاست




    من تو را در جذبه ی محراب دیدن دوست دارم




    در هوای دیدنت ، یک عمر در چله نشستم




    چله را در مقدم عشقت شکستن دوست دارم




    بغض سرگردان ابرم قله ی آرامشم تو




    شانه هایت را برای گریه کردن دوست دارم
    دست از طلب ندارم تا کام من برآید...یا تن رسد به جانان یا جان زتن برآید
    بگشای تربتم را بعد از وفات وبنگر...کز آتش درونم دود از کفن برآید
    بنمای رخ که خلقی واله شوند وحیران...بگشای لب که فریاد از مرد وزن برآید
    جان بر لب است وحسرت دردل که از زبانش...نگرفته هیچ کامی جان از بدن برآید
    از حسرت دهانش آمد به تنگ جانم...خود کام تنگدستان کی زان دهن برآید
    گویند ذکر خیرش در خیل عشقبازان...هرجا که نام حافظ در انجمن برآید
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
  • بارگذاری...
بالا