می نویسم از سوز دل از رفیق نارفیق
کاش میشد زودتر شناختش،آه ای دریغ
اونایی که حرف از رفاقت می زنن
وقت عمل که میشه دم ازصداقت میزنن
اونایی که بود ونبودشون اصلا مهم نیس
چرا فکر میکنن وجودشون ضروریس؟
دروغ گفتی دروغ میگی،نمی خوام
این دوستی خاله خرسه رو باهام
برو برو که دوری تو واسم عزیز
آره!برو پشت سرم بگو مریضه
نمی دونستم قضیه آخرش اینه
برو اسمونی باش پای ما رو زمینه
برو بگو فقط دم از رفاقت میزنه
می دونم حسود حرف از رو حسادت میزنه
طعم تلخ حرفای تو رو هرگز یادم نمیره
برو گمشو زندگیم بی تو شیرینه
آره تو اون آدم خوبه منم آدم بده
حرف زیادی نزن از حرفات حالم بده
اونقدر حالم بده می خوام آتیش بکشم دنیا رو
دوست دارم بمیرم نبینم اینجور دوستا رو
طعم تلخ حرفام تصویر حرفای تو بود
و دیگر هیچ نگویم جز سکوت